نصيحتى براى حوزه هاى علميه وطالبان حق
صفحه 1 از 1
نصيحتى براى حوزه هاى علميه وطالبان حق
بسم الله الرحمن الرحيم
إمام صادق (ع) فرموده است: « قائم آل محمد (ع) میآید تا اینکه به نجف أشرف میرسد و لشكر سفیانی و اصحابش از کوفه خارج میشوند در حالیکه مردم نیزهمراهش هستند وآن ، در روز چهارشنبه است ؛ پس او(قائم) آنان را دعوت به مذاکره میکند و حقش را به آنان گوش زد می کند و به آنان میگوید : که مورد ظلم و ستم واقع شده است و میگوید(ع) : هر کس با من در خدا احتجاج کند ، من از همه کس به خداوند أولی هستم ... وآنها به او میگویند : از همانجا که آمدی برگرد ، ما نیازی به تو نداریم ، این را به شما گفته بودیم و شما را نیز آزموده ایم ...» بحارالأنوار ج52 ص387
از طلاب حوزه های علمیه در نجف و در قم و درهر جا که هستند خواهش مي كنم این نصيحت را ازمن قبول کنند درحالیکه عذاب دردناکی نزدیک است و سخنان آل محمد (ع) را برحسب آنچه خدا آنان را أمر فرموده است، در جای خود قرار دهند ؛ و حکمت یمانیه را مانند به باد دادن کاه ، به باد فنا نسپارند و سپس پشیمان شوند هنگامی که پشیمانی سودی ندارد. ای قوم من :{من رسالات پروردگارم را به شما ابلاغ میکنم و خیر خواه امینی برایتان هستم} اعراف 68
و یا لا اقل مانند پادشاه سبأ با خودتان منصف باشید .
إِنَّهُ مِنْ سُلَيْمَانَ وَإِنَّهُ بِاِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِيمِ
از أبی خدیجه ، أز ابی عبدالله (ع) روایت شده است که می فرماید : «زمانیکه قائم آل محمد (ع) قیام می کند ، أمر جديدی میآورد ، همانطور که رسول خدا (ص) در آغاز اسلام أمر جديدی آورد.» الارشاد شیخ مفید ج2 ص384
هنگامی که هر انسانی که طالب حق است ، این روایت را می خواند حتماً باید خود را برای اِستقبال أمر جديدی غیر از آنچه در نزد همه جا افتاده بود آماده سازد ، بلکه بعضی روایات ، أمر قائم آل محمد (ع) رابه امرغریب وصف کرده اند واصحابش را به غریبان : «إسلام غریب اغاز شد و دوباره غریب می شود همانطور که آغاز شده بود ، پس سعادت و خجستگی برای غریبان باد» ولی متأسفانه هر مجموعه و گروهی میخواهد که إمام مهدی (ع) همانگونه که خودشان می خواهند ، و بر حسب نقشه ای که برای قيامش کشیده اند بیاید و بلکه باید إمام (ع) از راه كسى که اینان ، تبعیت او را واجب دانسته اند بیاید و اينگونه است که :
{ كُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ}(المؤمنون/53).
(هر حزب ، به آنچه نزد خود دارند خوشحالند)
پس اگر امام (ع) از راهی دیگر بیاید می گویند :
{وَقَالُوا لَوْلاَ نُزِّلَ هَذَا الْقُرْآنُ عَلَى رَجُلٍ مِنَ الْقَرْيَتَيْنِ عَظِيمٍ}(الزخرف/31).
( گفتند : چرا این قرآن بر مرد بزرگ (و ثروتمندی) از این دو شهر (مکه و طائف) نازل نشده است؟»
واگر با نقشه و طرحی بیاید که در فکر و اندیشه آنها نیامده بود و جديد باشد، امام (ع) در نزد ایشان ، دیگر امام نیست ؛ وگوئی این امری حتمی است که امام (ع) با تکذیب و مسخره شدن مواجه گردد. و گوئی این سخن خدای تعالی :
{يَاحَسْرَةً عَلَى الْعِبَادِ مَا يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُون}(يس/30) .
( افسوس بر این بندگان که هیچ پیامبری برای هدایت آنان نیامد مگر اینکه او را به مسخره میگرفتند) به آنان أثر نمی گذارد و اصلا ایشان را مخاطب قرارنمی دهد !!
واین چنین می شود تا جائیکه ، أمر به جنگیدن ایشان با امام مهدی (ع) منتهی میگردد . از امام باقر(ع) : «اگر قائم آل محمد (ع) قيام كند به سوی کوفه می رود ، پس چند هزار نفر که عقیده دارند حضرت مهدی (ع) فرزند ندارد سلاح بر دوش می گیرند و به سوی او می آیند و به او(قائم ع) میگویند :
برگرد از همانجا که آمدی ما احتیاجی به فرزندان فاطمه (س) نداریم ؛ پس شمشیر بر آنها میکشد و تا آخرین نفر آنها را نیزمی کشد ؛ ﺳﭙس وارد کوفه می شود و هر منافق شك کننده ای را می کشد و کاخ هایشان را منهدم میسازد و مبارزینشان رابه قتل میرساند تا اینکه خدا راضی شود» الإرشاد شیخ مفید ج2 ص384 واین نصیحتی است برای هرکس که از معاد میترسد و نمی خواهد که با این سخن با إمام (ع) مقابله کند ( ای فرزند فاطمه س برگرد.. ) .
ادامه دارد ...
إمام صادق (ع) فرموده است: « قائم آل محمد (ع) میآید تا اینکه به نجف أشرف میرسد و لشكر سفیانی و اصحابش از کوفه خارج میشوند در حالیکه مردم نیزهمراهش هستند وآن ، در روز چهارشنبه است ؛ پس او(قائم) آنان را دعوت به مذاکره میکند و حقش را به آنان گوش زد می کند و به آنان میگوید : که مورد ظلم و ستم واقع شده است و میگوید(ع) : هر کس با من در خدا احتجاج کند ، من از همه کس به خداوند أولی هستم ... وآنها به او میگویند : از همانجا که آمدی برگرد ، ما نیازی به تو نداریم ، این را به شما گفته بودیم و شما را نیز آزموده ایم ...» بحارالأنوار ج52 ص387
نصيحتی برای طلاب حوزۀ هاي عملیه و هركس که طالب حق است
از طلاب حوزه های علمیه در نجف و در قم و درهر جا که هستند خواهش مي كنم این نصيحت را ازمن قبول کنند درحالیکه عذاب دردناکی نزدیک است و سخنان آل محمد (ع) را برحسب آنچه خدا آنان را أمر فرموده است، در جای خود قرار دهند ؛ و حکمت یمانیه را مانند به باد دادن کاه ، به باد فنا نسپارند و سپس پشیمان شوند هنگامی که پشیمانی سودی ندارد. ای قوم من :{من رسالات پروردگارم را به شما ابلاغ میکنم و خیر خواه امینی برایتان هستم} اعراف 68
و یا لا اقل مانند پادشاه سبأ با خودتان منصف باشید .
إِنَّهُ مِنْ سُلَيْمَانَ وَإِنَّهُ بِاِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِيمِ
از أبی خدیجه ، أز ابی عبدالله (ع) روایت شده است که می فرماید : «زمانیکه قائم آل محمد (ع) قیام می کند ، أمر جديدی میآورد ، همانطور که رسول خدا (ص) در آغاز اسلام أمر جديدی آورد.» الارشاد شیخ مفید ج2 ص384
هنگامی که هر انسانی که طالب حق است ، این روایت را می خواند حتماً باید خود را برای اِستقبال أمر جديدی غیر از آنچه در نزد همه جا افتاده بود آماده سازد ، بلکه بعضی روایات ، أمر قائم آل محمد (ع) رابه امرغریب وصف کرده اند واصحابش را به غریبان : «إسلام غریب اغاز شد و دوباره غریب می شود همانطور که آغاز شده بود ، پس سعادت و خجستگی برای غریبان باد» ولی متأسفانه هر مجموعه و گروهی میخواهد که إمام مهدی (ع) همانگونه که خودشان می خواهند ، و بر حسب نقشه ای که برای قيامش کشیده اند بیاید و بلکه باید إمام (ع) از راه كسى که اینان ، تبعیت او را واجب دانسته اند بیاید و اينگونه است که :
{ كُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ}(المؤمنون/53).
(هر حزب ، به آنچه نزد خود دارند خوشحالند)
پس اگر امام (ع) از راهی دیگر بیاید می گویند :
{وَقَالُوا لَوْلاَ نُزِّلَ هَذَا الْقُرْآنُ عَلَى رَجُلٍ مِنَ الْقَرْيَتَيْنِ عَظِيمٍ}(الزخرف/31).
( گفتند : چرا این قرآن بر مرد بزرگ (و ثروتمندی) از این دو شهر (مکه و طائف) نازل نشده است؟»
واگر با نقشه و طرحی بیاید که در فکر و اندیشه آنها نیامده بود و جديد باشد، امام (ع) در نزد ایشان ، دیگر امام نیست ؛ وگوئی این امری حتمی است که امام (ع) با تکذیب و مسخره شدن مواجه گردد. و گوئی این سخن خدای تعالی :
{يَاحَسْرَةً عَلَى الْعِبَادِ مَا يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُون}(يس/30) .
( افسوس بر این بندگان که هیچ پیامبری برای هدایت آنان نیامد مگر اینکه او را به مسخره میگرفتند) به آنان أثر نمی گذارد و اصلا ایشان را مخاطب قرارنمی دهد !!
واین چنین می شود تا جائیکه ، أمر به جنگیدن ایشان با امام مهدی (ع) منتهی میگردد . از امام باقر(ع) : «اگر قائم آل محمد (ع) قيام كند به سوی کوفه می رود ، پس چند هزار نفر که عقیده دارند حضرت مهدی (ع) فرزند ندارد سلاح بر دوش می گیرند و به سوی او می آیند و به او(قائم ع) میگویند :
برگرد از همانجا که آمدی ما احتیاجی به فرزندان فاطمه (س) نداریم ؛ پس شمشیر بر آنها میکشد و تا آخرین نفر آنها را نیزمی کشد ؛ ﺳﭙس وارد کوفه می شود و هر منافق شك کننده ای را می کشد و کاخ هایشان را منهدم میسازد و مبارزینشان رابه قتل میرساند تا اینکه خدا راضی شود» الإرشاد شیخ مفید ج2 ص384 واین نصیحتی است برای هرکس که از معاد میترسد و نمی خواهد که با این سخن با إمام (ع) مقابله کند ( ای فرزند فاطمه س برگرد.. ) .
ادامه دارد ...
اين مطلب آخرين بار توسط فدك فاطمه در الأربعاء 29 أكتوبر - 22:39 ، و در مجموع 1 بار ويرايش شده است.
فدك فاطمه- تعداد پستها : 148
تاريخ التسجيل : 2008-10-09
نصيحتى براى حوزه هاى علميه وطالبان حق
بسم الله الرحمان الرحيم
و الحمد لله رب العالمين.....
و صلى الله على محمد وآل محمد الأئمة والمهديين...
خدای متعال فرموده است :{هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُوا الأَلْبَابِ}(آل عمران/7).
(او کسی است که این کتاب (آسمانی) را بر تو نازل کرد که قسمتی از آن آیات محکمات [صریح و روشن] است، که أساس این کتاب میباشد و(وهرگونه پیچیدگی در آیات دیگر، با مراجعه به اینها ، برطرف می گردد) وقسمتی از آن متشابه است [آیاتی که بخاطر بالا بودن سطح مطلب و جهات دیگر، در نگاه اول ، احتمالات مختلفی در آن میرود ولی با توجه به آیات محکم، تفسیر آنها آشکار میگردد] پس آنهایی که در دلهابشان میل به انحراف است، به دنبال متشبهاتند، تا فتنه انگیزی کنند (و مردم را گمراه سازند) و تفسیر (نادرستی) برای آن می طلبند، در حالی که تفسیر آنها را، جز خدا و راسخان در علم، نمی دانند. (آنها که دنبال فهم و درک اسرار همه آیات قرآن در پرتو علم و دانش الهی هستند ) میگویند: ما به همۀ آن ایمان آوردیم ، همه آن از طرف پروردگار ماست، و جز صاحبان عقل متذکر نمی شوند و این حقیقت را درک نمی کنند)(آل عمران 7)
بعضى از سخنان ائمه (ع) متشابه است همانطور که بعضى سخنان خدای سبحان وبلند مرتبه متشابه است و این مطلب ، از خود ایشان (ع) نقل شده است و چه بسياراست که در مورد مسأله صاحب الأمر (ع) به متشابه احتیاج داشته باشند ؛ همانطور که امام رضا(ع) فرموده است : «... ما اگر هرچه میخواهید به شما بدهیم (درباره اخبار صاحب الامر) برایتان شر می شود و صاحب این أمر (ع) دستگیرمی شود...) قرب الاسناد ص380
امام رضا (ع) : « کسیکه متشابه قرآن را به محکم آن برگرداند هدایت شده به صراط مسقیم است سپس فرمود (ع): حتماً در خبرهایمان محکماتی مانند محکمات قرآن و متشابهاتی مانند متشابهات قرآن وجود دارد پس متشابه آن را به محکم آن برگردانید و ازمتشابه آن ( بدون اینکه آن را به محکمش برگردانید) تبعیت نکنید که گمراه میشوید) .
ادامه دارد ...
و الحمد لله رب العالمين.....
و صلى الله على محمد وآل محمد الأئمة والمهديين...
خدای متعال فرموده است :{هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُوا الأَلْبَابِ}(آل عمران/7).
(او کسی است که این کتاب (آسمانی) را بر تو نازل کرد که قسمتی از آن آیات محکمات [صریح و روشن] است، که أساس این کتاب میباشد و(وهرگونه پیچیدگی در آیات دیگر، با مراجعه به اینها ، برطرف می گردد) وقسمتی از آن متشابه است [آیاتی که بخاطر بالا بودن سطح مطلب و جهات دیگر، در نگاه اول ، احتمالات مختلفی در آن میرود ولی با توجه به آیات محکم، تفسیر آنها آشکار میگردد] پس آنهایی که در دلهابشان میل به انحراف است، به دنبال متشبهاتند، تا فتنه انگیزی کنند (و مردم را گمراه سازند) و تفسیر (نادرستی) برای آن می طلبند، در حالی که تفسیر آنها را، جز خدا و راسخان در علم، نمی دانند. (آنها که دنبال فهم و درک اسرار همه آیات قرآن در پرتو علم و دانش الهی هستند ) میگویند: ما به همۀ آن ایمان آوردیم ، همه آن از طرف پروردگار ماست، و جز صاحبان عقل متذکر نمی شوند و این حقیقت را درک نمی کنند)(آل عمران 7)
بعضى از سخنان ائمه (ع) متشابه است همانطور که بعضى سخنان خدای سبحان وبلند مرتبه متشابه است و این مطلب ، از خود ایشان (ع) نقل شده است و چه بسياراست که در مورد مسأله صاحب الأمر (ع) به متشابه احتیاج داشته باشند ؛ همانطور که امام رضا(ع) فرموده است : «... ما اگر هرچه میخواهید به شما بدهیم (درباره اخبار صاحب الامر) برایتان شر می شود و صاحب این أمر (ع) دستگیرمی شود...) قرب الاسناد ص380
امام رضا (ع) : « کسیکه متشابه قرآن را به محکم آن برگرداند هدایت شده به صراط مسقیم است سپس فرمود (ع): حتماً در خبرهایمان محکماتی مانند محکمات قرآن و متشابهاتی مانند متشابهات قرآن وجود دارد پس متشابه آن را به محکم آن برگردانید و ازمتشابه آن ( بدون اینکه آن را به محکمش برگردانید) تبعیت نکنید که گمراه میشوید) .
ادامه دارد ...
فدك فاطمه- تعداد پستها : 148
تاريخ التسجيل : 2008-10-09
نصيحتى براى حوزه هاى علميه وطالبان حق
اگر إنسانی که معصوم نیست ، نیتش را برای خدای سبحان وبلند مرتبه خالص گرداند و بخواهد درسخنان معصومین (ع) و علی الخصوص در احادیثی که دربارۀ مسأله صاحب الأمر (ع) است غور کند و آن را بفهمد ، چه بسا برایش سوء تفاهم پیش می آید و اگر قسمتی را فهميد قطعاً در فهم قسمت دیگر در إشتباه مى افتد زیرا باطل به عقل او خطور میکند برای اینکه او معصوم نیست حال چه رسد به کسی که با تعصب از چیزی دفاع می کند و بر آن إصرار میورزد و بر چیز دیگری هجوم می برد در حالیکه وی نسبت به هر دو چیز جهل دارد و شاید کسی که مطالعه ای در روایات معصومین (ع) داشته باشد ، بداند که روزی یکی از ظالمین ، کتابی نوشت در ابطال قرآن کریم و إمام (ع) برای وی نامه ای فرستاد به این مضمون : « شاید صاحب سخن (خدا)، منظوری غیر أز آنچه تو از سخنانش فهمیده ای را از سخنانش اراده کرده باشد..» و آن شخصی موعظه شد و کتاب باطلش را پاره کرد.
پس این سؤال را از تمام کسانی که درمورد مسأله امام مهدی (ع) کتاب یا مقاله مینویسند می پرسم : شاید صاحب سخن ( رسول الله و ائمه (ع) منظوری غیر از آنچه که تو از سخنانش فهمیده ای را از سخنانش اراده کرده باشد ؟!
و اي کسی که در مورد قضیه امام مهدی (ع) کتاب می نویسی ، آيا متشابه سخنانشان را به محکم آن برمی گردانی ؟
وحالا می پرسم : آیا روایت (توقیع)علی بن محمد سمری از محکمات است یا از متشابهات ؟ اگر بگوئی ازمحکمات است ومعنی اش روشن است، میگویم: عده زیادی از علماء معانی مختلفی را از آن فهمیده اند که از جمله آنان سید مصطفی کاظمی (رح) و سید محمد صادق صدر (رح) و ...می باشند ، و این دلالت بر آن دارد که معنایش برای ایشان واضح و روشن نیست و در این مطلب شکی نیست ؛ پس نتیجتا معنايش محکم نیست بلكه متشابه است . حال آیا ممکن است که این روایت را اشتباه فهمیده باشی ؟؟
سپس ، آیا نمی دانی که روایت های محکمی که معنایشان روشن است وجود دارد که دلالت دارد بر وجود سفیری قبل از قیام إمام (ع) ، و آن روایت ها زیاد هستند و این یک نمونه از آنهاست فقط برای تذکر از امام باقر (ع) : برای صاحب این أمر غيبتی است در بعضی از این مناطق (و با دستانش إشاره کرد به منطقه ذى طوی) تا اینکه قبل از خروجش ، آن مولایی كه همراهش است می آید تا اینکه بعضی از اصحاب را ملاقات می کند سپس میگوید : شما چند نفرید؟ میگویند : ما تقريباً چهل نفریم ، او می گوید : اگر صاحبتان را ببینید چگونه خواهید بود؟ میگویند : به خدا قسم اگربخواهد كوهى را ازبين ببريم ازبين مى بريم و سپس آن مولا فردا میآید و میگوید : ده نفر از بهترین هایتان را معرفی کنید ، پس إشاره می کند به آنها ، و آنها را میبرد تا اینکه صاحبشان را ملاقات میکنند و او انها را برای شب بعد آماده می سازد ) الغیبه نعمانی ص187
در داستان جزیره خضراء که موثقین از علمای شیعه آنرا نقل کرده اند که از جمله آنها : (( میرزا نوری در نجم ثاقب ج2 ص172، و سید نورالله تستری در مجالس مؤمنین ج1 ص7 و شیخ علی حائری در إلزام الناصب ج2 ص85، و مقدس اردبیلی در حدیقت الشیعه ص729، و فیض کاشانی در نوادر الاخبار ص300، و شهید أوّل محمد بن مکی، و سید هاشم بحرانی در تبصرة الوالی فی من رأی القائم المهدی (علیه السلام). و علامه میرزا رضای إصفهانی در تفسیر الأئمه لهدایة الأمه، و حرعاملی در إثبات الهداة ج7 ص 371، و محقق کرکی و مؤسس مدرسۀ أصولی وحید بهبهانی در بحث نماز جمعه ص221، وسید عبدالله شبّر در جلاء العیون است )
ادامه دارد ...
پس این سؤال را از تمام کسانی که درمورد مسأله امام مهدی (ع) کتاب یا مقاله مینویسند می پرسم : شاید صاحب سخن ( رسول الله و ائمه (ع) منظوری غیر از آنچه که تو از سخنانش فهمیده ای را از سخنانش اراده کرده باشد ؟!
و اي کسی که در مورد قضیه امام مهدی (ع) کتاب می نویسی ، آيا متشابه سخنانشان را به محکم آن برمی گردانی ؟
وحالا می پرسم : آیا روایت (توقیع)علی بن محمد سمری از محکمات است یا از متشابهات ؟ اگر بگوئی ازمحکمات است ومعنی اش روشن است، میگویم: عده زیادی از علماء معانی مختلفی را از آن فهمیده اند که از جمله آنان سید مصطفی کاظمی (رح) و سید محمد صادق صدر (رح) و ...می باشند ، و این دلالت بر آن دارد که معنایش برای ایشان واضح و روشن نیست و در این مطلب شکی نیست ؛ پس نتیجتا معنايش محکم نیست بلكه متشابه است . حال آیا ممکن است که این روایت را اشتباه فهمیده باشی ؟؟
سپس ، آیا نمی دانی که روایت های محکمی که معنایشان روشن است وجود دارد که دلالت دارد بر وجود سفیری قبل از قیام إمام (ع) ، و آن روایت ها زیاد هستند و این یک نمونه از آنهاست فقط برای تذکر از امام باقر (ع) : برای صاحب این أمر غيبتی است در بعضی از این مناطق (و با دستانش إشاره کرد به منطقه ذى طوی) تا اینکه قبل از خروجش ، آن مولایی كه همراهش است می آید تا اینکه بعضی از اصحاب را ملاقات می کند سپس میگوید : شما چند نفرید؟ میگویند : ما تقريباً چهل نفریم ، او می گوید : اگر صاحبتان را ببینید چگونه خواهید بود؟ میگویند : به خدا قسم اگربخواهد كوهى را ازبين ببريم ازبين مى بريم و سپس آن مولا فردا میآید و میگوید : ده نفر از بهترین هایتان را معرفی کنید ، پس إشاره می کند به آنها ، و آنها را میبرد تا اینکه صاحبشان را ملاقات میکنند و او انها را برای شب بعد آماده می سازد ) الغیبه نعمانی ص187
در داستان جزیره خضراء که موثقین از علمای شیعه آنرا نقل کرده اند که از جمله آنها : (( میرزا نوری در نجم ثاقب ج2 ص172، و سید نورالله تستری در مجالس مؤمنین ج1 ص7 و شیخ علی حائری در إلزام الناصب ج2 ص85، و مقدس اردبیلی در حدیقت الشیعه ص729، و فیض کاشانی در نوادر الاخبار ص300، و شهید أوّل محمد بن مکی، و سید هاشم بحرانی در تبصرة الوالی فی من رأی القائم المهدی (علیه السلام). و علامه میرزا رضای إصفهانی در تفسیر الأئمه لهدایة الأمه، و حرعاملی در إثبات الهداة ج7 ص 371، و محقق کرکی و مؤسس مدرسۀ أصولی وحید بهبهانی در بحث نماز جمعه ص221، وسید عبدالله شبّر در جلاء العیون است )
ادامه دارد ...
فدك فاطمه- تعداد پستها : 148
تاريخ التسجيل : 2008-10-09
نصيحتى براى حوزه هاى علميه وطالبان حق
و از جمله آنها سید مهدی بحرالعلوم دارای کرامات و مقامات است که در کتاب فوائد رجالیه ج3 ص136) بیانی را براي روایت علی بن محمد سمری از امام مهدی (ع) نقل میکند که این است متن آن : « گفتم ای سید ، ما روایت كرده ايم از بزرگانمان که روایت شده از صاحب الأمر(ع) که فرموده است : «هنگامی که أمر شد به غیبت کبری اگر کسی پس ازآن بگوید مرا دیده است دروغ گفته است » چطور است که در بین شما کسانی هستند که او(عج) را می بینند ؟ گفت : راست گفتی ، امام مهدی (ع) آن سخن را فرمود ولی آن در زمانی بود که حضرت (عج) ، دشمنان زیادی از أهل بیتش و دیگران و از فراعنه بنی عباس داشت و اوضاع بسیار خطرناک بود تا جائیکه بسيارى از شیعه همدیگر را ازگفتگو دربارۀ ایشان (عج) منع میکردند ولی الآن و در این زمان مدّت غیبت طولانی شده است و دشمنان از یافتن آن حضرت (عج) ناأمید گشته اند و کشورمان از آنها و از ظلم وستم ایشان دور است و به برکتش کسی از دشمنان نمی تواند به ما دسترسی داشته باشد) بحارالانوار ج2 ص172
و اگر این كلام برایت کافی نیست از باب « آنها را ملزم کنید به آنچه که خود آنها به آن ملزم هستند » میگویم : قانون و قاعدۀ عقلی که در منطق و أصول مورد قبول همه است این است که : « قضیه مهمله به قوه جزئیه باقی می ماند» و قضیه موجود در روایت سمری (... کسی که پیش از صیحه و سفیانی ادعای مشاهده (امام مهدی (ع) را بکند دروغ گو و افترا زننده است).
قضیه مهمله است پس به قوه جزئیه باقی می ماند یعنی اینگونه می شود : (بعضی از کسانیکه ادعای مشاهده را پیش از صیحه وسفیانی داشته باشند دروغ گو و افترا زننده اند) وهيـچ قرینه خارجی که دلالت بركلی بودن آن بکند وجود ندارد ، بلکه قرینه خارجی بر جزئیه بودن آن وجود دارد و آن قرینه ، روایت هایی است که دلالت میکند براینکه امام مهدی (ع) شخصی که نماینده اش است را در زمان قبل از قیام به سوی مردم می فرستد و از جمله آن احادیث ، روایت گذشته و روایت یمانی و ... است که زیاد می باشند .
و برای این که مطلب ، بیشتر روشن شود ، خصوصاً برای آنهایی كه از علم منطق و أصول اطلاعی ندارند ، میگویم : هر قضیه ای (جمله ای) یا مسوره است ویا مهمله ؛ وقضيه مسوره یا كلی است یا جزئی ، پس اگر گفتی : ( همه کسانیکه ادعای مشاهده ( امام مهدی ع) می کنند... دورغ گو هستند). این قضیه مسوره كلیه است برای اینکه جمله را با لفظ «همه (یا کل )» شروع کردی و اگر گفتی : ( بعضى از آنهایی که ادعای مشاهده می کنند.. دورغ گو هستند ). این قضیه مسوره جزئیه است برای اینکه جمله را با لفظ «بعضى» شروع کردی . ولی أگر قضیه را مهمل گذاشتی و کلی یا جزئی قرار ندادی ، آن قضیه (جمله) به قوه جزئیه باقی می ماند و افاده کلیت نمی کند ، مگر اینکه قرینه ای خارجی وجود داشته باشد که دلالت بر کلی بودن آن بکند ، پس اگر این قرینه وجود نداشته باشد و برعکس ، قرینه ای بر جزئی بودن آن وجود داشته باشد این قضیه ، قضیه جزئیه به حساب می آید ، و قضیه فوق (روایت سمری ) حد اکثر یک قضیه مهمله است و قرینه ای بر كلیت آن وجود ندارد ، بلکه قرائنی بر جزئیت آن وجود دارد.
ادامه دارد ...
و اگر این كلام برایت کافی نیست از باب « آنها را ملزم کنید به آنچه که خود آنها به آن ملزم هستند » میگویم : قانون و قاعدۀ عقلی که در منطق و أصول مورد قبول همه است این است که : « قضیه مهمله به قوه جزئیه باقی می ماند» و قضیه موجود در روایت سمری (... کسی که پیش از صیحه و سفیانی ادعای مشاهده (امام مهدی (ع) را بکند دروغ گو و افترا زننده است).
قضیه مهمله است پس به قوه جزئیه باقی می ماند یعنی اینگونه می شود : (بعضی از کسانیکه ادعای مشاهده را پیش از صیحه وسفیانی داشته باشند دروغ گو و افترا زننده اند) وهيـچ قرینه خارجی که دلالت بركلی بودن آن بکند وجود ندارد ، بلکه قرینه خارجی بر جزئیه بودن آن وجود دارد و آن قرینه ، روایت هایی است که دلالت میکند براینکه امام مهدی (ع) شخصی که نماینده اش است را در زمان قبل از قیام به سوی مردم می فرستد و از جمله آن احادیث ، روایت گذشته و روایت یمانی و ... است که زیاد می باشند .
و برای این که مطلب ، بیشتر روشن شود ، خصوصاً برای آنهایی كه از علم منطق و أصول اطلاعی ندارند ، میگویم : هر قضیه ای (جمله ای) یا مسوره است ویا مهمله ؛ وقضيه مسوره یا كلی است یا جزئی ، پس اگر گفتی : ( همه کسانیکه ادعای مشاهده ( امام مهدی ع) می کنند... دورغ گو هستند). این قضیه مسوره كلیه است برای اینکه جمله را با لفظ «همه (یا کل )» شروع کردی و اگر گفتی : ( بعضى از آنهایی که ادعای مشاهده می کنند.. دورغ گو هستند ). این قضیه مسوره جزئیه است برای اینکه جمله را با لفظ «بعضى» شروع کردی . ولی أگر قضیه را مهمل گذاشتی و کلی یا جزئی قرار ندادی ، آن قضیه (جمله) به قوه جزئیه باقی می ماند و افاده کلیت نمی کند ، مگر اینکه قرینه ای خارجی وجود داشته باشد که دلالت بر کلی بودن آن بکند ، پس اگر این قرینه وجود نداشته باشد و برعکس ، قرینه ای بر جزئی بودن آن وجود داشته باشد این قضیه ، قضیه جزئیه به حساب می آید ، و قضیه فوق (روایت سمری ) حد اکثر یک قضیه مهمله است و قرینه ای بر كلیت آن وجود ندارد ، بلکه قرائنی بر جزئیت آن وجود دارد.
ادامه دارد ...
فدك فاطمه- تعداد پستها : 148
تاريخ التسجيل : 2008-10-09
نصيحتى براى حوزه هاى علميه وطالبان حق
وآن قرائن : روایت های ائمه (ع) است . پس روشن میشود که قضیه مورد نظر ( روایت سمری ) قضیه جزئیه است، و براین أساس ، روایت سمری به هیچ وجه دلالت برانقطاع سفارت نمی کند . و سپاس خدای یگانه را .
و چگونه محکم به متشابه برگردانده می شود ؟!!! ( در حالیکه باید متشابه به محکم برگردانده شود )
و چگونه محکمات به کناری گذاشته می شوند ؟!!!
خداوند متعال میفرماید : {فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ}
« و أما آنها که در قلبشان میل به انحراف است به دنبال متشابهات مي روند ، براى اینکه فتنه انگیزی کنند وتفسيرنادرستی از آن برگیرند..» (آل عمران 7)
ضمنا سؤال دیگری می پرسم : آیا یمانی بعد از صیحه است همانطور که بعضی از کسانیکه در باب مسأله امام مهدی (ع) كتاب می نویسند اینگونه تصريح كرده اند؟
پس خوب توجه کن : صیحه در ماه رمضان است و قیام یمانی در رجب است ، پس اگر قیام یمانی بعد از صیحه باشد یعنی دررجب سال بعد ، پس خروج یمانی بعد از قیام إمام (ع) میباشد زیرا امام (ع) در محرم بعد از صیحه قیام می کند و ماه رجب بعد ازمحرم است و این روشن است.
و سبحان الله بعضی أز آنها میگویند : برحسب روایت سمری ما مأموریم که فرستاده امام مهدی (ع) را تکذیب کنیم هر چند که با تکیه برعلم بیاید ، و فراموش کرده اند که ائمه (ع) بیان فرموده اند که سفیری که قبل از امام (ع) میآید با «علم» شناخته می شود:
مفضل بن عمر می گوید شنیدم امام صادق (ع) میگوید : صاحب این أمر دو غیبت دارد، در یکی از آن دو به سوی اهلش بازمی گردد و در دیگری میگویند : هلاک شد ، درکدام بیابانی رفته است ؟.
گفتم : در آنوقت چه کار کنیم؟ ایشان فرمودند : اگر کسی ادعای این امر را کرد از وی درباره علوم عظیمه ای سؤال کنید که فقط کسانیکه اهل این امر باشند می توانند پاسخ آن را بدهند » الغیبه نعمانی ص173
و از أبی جارود روایت شده است که می گوید به أبی جعفر (ع) گفتم : «اگر إمامی از أهل بیت (ع) از دنیا رفت ، کسی که پس از وی میآید را چگونه بشناسیم ؟ ایشان فرمودند : با هدایت و سکوت فراوان و إقرار آل محمد (ع) براى او به فضل و اینکه هرچه از وی سؤال شود پاسخ آنرا بداند » الغیبه نعمانی ص 242
در شبكه ماهواره ای «سحر» از شیخ علی کورانی دربارۀ این روایت سؤال شد : « أبی بکر حضرمی ، میگوید : من وأبان بر أبی عبدالله (ع) وارد شديم وآن ، وقتی بود که پرچمهای سیاه از خراسان ظاهر شده بود . از امام (ع) پرسیدیم : نظر شما درباره این علامت چیست ؟.
ایشان فرمودند : داخل خانه هاتان بنشینید ، اگر دیدید ما بر شخصی جمع شدیم ، آنگاه با اسلحه به سوی او بروید»
و آن شخص گفت : ما میدانیم کسی که با شمشیر قیام میکند إمام (ع) یا نماینده خاص وی (ع) می باشد، و ائمه تا امام حسن عسکری (ع) همه شان وفات یافته اند ، و ظاهراً اجتماع آنان (ع) بر صاحب حق جز از طریق رؤیا امکان پذیرنمی باشد ، پس آیا این رؤیاهایی که عده زیادی از مردم در آن ، رسول خدا (ص) وحضرت زهرا (س) و أئمه (ع) را دیده اند و معصومین (ع) به آنها گفته اند : سید أحمد الحسن حق است ، آیا اجتماع آنان بر صاحب حق ، محسوب می شود و نتیجتا واجب می شود که سید أحمد الحسن را یاری کنیم ؟
شیخ علی کورانی پاسخ داد: منظور از « تجمعشان » که امام (ع) فرمودند ، تجمع اولاد فاطمه (س) است و آنها سادات هاشمي هستند.
سبحان الله ، گوئی که شیخ علی کورانی نمی داند که عده زیادی از سادات هاشمي ، امام (ع) را یاری نمی کنند، همانطور که در روايات آمده است ؛ واين فقط یک نمونه از آن است :
« أبو خالد کابلی می گوید هنگامی که علی بن الحسين (ع) از دنیا رفت ، بر امام باقر (ع) وارد شدم و به ایشان عرض کردم : فدایت شوم ، خودت بهتر میدانی که چقدر به نزد پدرت می رفتم و چقدر او را دوست می داشتم و چقدر از مردم کناره می گیرم ؟.
ایشان فرمودند: راست گفتی ای أبا خالد چه میخواهی؟.
گفتم : قربانت گردم ، پدرت ، صاحب این أمر را چنان برایم توصیف کرده است که اگر در راه او را ببینم دستش را میگیرم ایشان ؟.
فرمودند: پس چه میخواهی ای أبا خالد؟
گفتم : میخواهم نامش را برایم بگویی تا اینکه او را به نامش بشناسم ایشان ؟.
فرمودند: به خدا ای أبا خالد سؤال مشکلی از من پرسیدی و از چیزی پرسیدی که تا به حال دربارۀ آن با کسی صحبت نکرده ام و اگر با کسی دیگر دربارۀ آن صحبت کرده بودم به تو نیز میگفتم ؛ و از چیزی سؤال کردی که اگر فرزندان فاطمه آنرا بشناسند به شدت طمع می کنند که او را قطعه قطعه کنند» الغیبه نعمانی ص289
ادامه دارد ...
و چگونه محکم به متشابه برگردانده می شود ؟!!! ( در حالیکه باید متشابه به محکم برگردانده شود )
و چگونه محکمات به کناری گذاشته می شوند ؟!!!
خداوند متعال میفرماید : {فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ}
« و أما آنها که در قلبشان میل به انحراف است به دنبال متشابهات مي روند ، براى اینکه فتنه انگیزی کنند وتفسيرنادرستی از آن برگیرند..» (آل عمران 7)
ضمنا سؤال دیگری می پرسم : آیا یمانی بعد از صیحه است همانطور که بعضی از کسانیکه در باب مسأله امام مهدی (ع) كتاب می نویسند اینگونه تصريح كرده اند؟
پس خوب توجه کن : صیحه در ماه رمضان است و قیام یمانی در رجب است ، پس اگر قیام یمانی بعد از صیحه باشد یعنی دررجب سال بعد ، پس خروج یمانی بعد از قیام إمام (ع) میباشد زیرا امام (ع) در محرم بعد از صیحه قیام می کند و ماه رجب بعد ازمحرم است و این روشن است.
و سبحان الله بعضی أز آنها میگویند : برحسب روایت سمری ما مأموریم که فرستاده امام مهدی (ع) را تکذیب کنیم هر چند که با تکیه برعلم بیاید ، و فراموش کرده اند که ائمه (ع) بیان فرموده اند که سفیری که قبل از امام (ع) میآید با «علم» شناخته می شود:
مفضل بن عمر می گوید شنیدم امام صادق (ع) میگوید : صاحب این أمر دو غیبت دارد، در یکی از آن دو به سوی اهلش بازمی گردد و در دیگری میگویند : هلاک شد ، درکدام بیابانی رفته است ؟.
گفتم : در آنوقت چه کار کنیم؟ ایشان فرمودند : اگر کسی ادعای این امر را کرد از وی درباره علوم عظیمه ای سؤال کنید که فقط کسانیکه اهل این امر باشند می توانند پاسخ آن را بدهند » الغیبه نعمانی ص173
و از أبی جارود روایت شده است که می گوید به أبی جعفر (ع) گفتم : «اگر إمامی از أهل بیت (ع) از دنیا رفت ، کسی که پس از وی میآید را چگونه بشناسیم ؟ ایشان فرمودند : با هدایت و سکوت فراوان و إقرار آل محمد (ع) براى او به فضل و اینکه هرچه از وی سؤال شود پاسخ آنرا بداند » الغیبه نعمانی ص 242
در شبكه ماهواره ای «سحر» از شیخ علی کورانی دربارۀ این روایت سؤال شد : « أبی بکر حضرمی ، میگوید : من وأبان بر أبی عبدالله (ع) وارد شديم وآن ، وقتی بود که پرچمهای سیاه از خراسان ظاهر شده بود . از امام (ع) پرسیدیم : نظر شما درباره این علامت چیست ؟.
ایشان فرمودند : داخل خانه هاتان بنشینید ، اگر دیدید ما بر شخصی جمع شدیم ، آنگاه با اسلحه به سوی او بروید»
و آن شخص گفت : ما میدانیم کسی که با شمشیر قیام میکند إمام (ع) یا نماینده خاص وی (ع) می باشد، و ائمه تا امام حسن عسکری (ع) همه شان وفات یافته اند ، و ظاهراً اجتماع آنان (ع) بر صاحب حق جز از طریق رؤیا امکان پذیرنمی باشد ، پس آیا این رؤیاهایی که عده زیادی از مردم در آن ، رسول خدا (ص) وحضرت زهرا (س) و أئمه (ع) را دیده اند و معصومین (ع) به آنها گفته اند : سید أحمد الحسن حق است ، آیا اجتماع آنان بر صاحب حق ، محسوب می شود و نتیجتا واجب می شود که سید أحمد الحسن را یاری کنیم ؟
شیخ علی کورانی پاسخ داد: منظور از « تجمعشان » که امام (ع) فرمودند ، تجمع اولاد فاطمه (س) است و آنها سادات هاشمي هستند.
سبحان الله ، گوئی که شیخ علی کورانی نمی داند که عده زیادی از سادات هاشمي ، امام (ع) را یاری نمی کنند، همانطور که در روايات آمده است ؛ واين فقط یک نمونه از آن است :
« أبو خالد کابلی می گوید هنگامی که علی بن الحسين (ع) از دنیا رفت ، بر امام باقر (ع) وارد شدم و به ایشان عرض کردم : فدایت شوم ، خودت بهتر میدانی که چقدر به نزد پدرت می رفتم و چقدر او را دوست می داشتم و چقدر از مردم کناره می گیرم ؟.
ایشان فرمودند: راست گفتی ای أبا خالد چه میخواهی؟.
گفتم : قربانت گردم ، پدرت ، صاحب این أمر را چنان برایم توصیف کرده است که اگر در راه او را ببینم دستش را میگیرم ایشان ؟.
فرمودند: پس چه میخواهی ای أبا خالد؟
گفتم : میخواهم نامش را برایم بگویی تا اینکه او را به نامش بشناسم ایشان ؟.
فرمودند: به خدا ای أبا خالد سؤال مشکلی از من پرسیدی و از چیزی پرسیدی که تا به حال دربارۀ آن با کسی صحبت نکرده ام و اگر با کسی دیگر دربارۀ آن صحبت کرده بودم به تو نیز میگفتم ؛ و از چیزی سؤال کردی که اگر فرزندان فاطمه آنرا بشناسند به شدت طمع می کنند که او را قطعه قطعه کنند» الغیبه نعمانی ص289
ادامه دارد ...
فدك فاطمه- تعداد پستها : 148
تاريخ التسجيل : 2008-10-09
نصيحتى براى حوزه هاى علميه وطالبان حق
و شیخ علی کورانی پاسخش را اینگونه ادامه داد : نمی توان بر ظن وگمان اعتماد کرد .
ظاهراً ، دیدن معصوم (ع) در خواب ، در نزد شیخ علی کورانی ، فقط افاده ظن وگمان می کند!!!
پناه بر خدا ، آنها جستجو کردن حقیقت را هدف خود قرارنمی دهند، بلکه میخواهند این موضوع را به هر طریق و دلیلی که هست تکذیب کنند هر چند که خودشان هم آن را قبول نداشته باشند، این در حالی است که مسأله امام مهدی (ع) إرتباط محکمی با رؤیا دارد همانطور که از روایت سابق روشن شد.
و همانطور که امام رضا (ع) بیان می فرماید :
« بزنطی می گوید : از امام رضا (ع) دربارۀ رؤیا سؤال کردم ،ایشان(ع) ساکت شدند و سپس فرمودند : ما أگر به شما هر آنچه را که میخواهید بدهیم براى شما شر می شود و گردن صاحب این أمر(ع) را میگیرند» قرب الإسناد 380
واضح است که إمام (ع) ، رؤیا را با صاحب الأمر در إرتباط می داند و با تمام این دلائل ، اینان می خواهند این دلیل ملکوتی بزرگ یعنی رؤیا را نادیده بگیرند و آن را باطل بدانند ، رؤیایی که قرآن و رسول خدا (ص) و إئمه (ع) آنرا تصدیق کرده اند.
واما آیات قرآن :
{وَقَالَ الْمَلِكُ إِنِّي أَرَى سَبْعَ بَقَرَاتٍ سِمَانٍ يَأْكُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجَافٌ وَسَبْعَ سُنْبُلاَتٍ خُضْرٍ وَأُخَرَ يَابِسَاتٍ يَاأَيُّهَا الْمَلَأُ أَفْتُونِي فِي رُؤْيَايَ إِنْ كُنتُمْ لِلرُّؤْيَا تَعْبُرُونَ}(يوسف/43).
پادشاه گفت : من در خواب هفت گاو چاق را دیدم که هفت گاو لاغر آنها را میخورند، وهفت خوشۀ سبز و هفت خوشۀ خشکیده، ای جمعیت معبران ، دربارۀ خواب من نظر دهید ، اگر می توانید خواب را تعبیر کنید) (یوسف 43)
{يُوسُفُ أَيُّهَا الصِّدِّيقُ أَفْتِنَا فِي سَبْعِ بَقَرَاتٍ سِمَانٍ يَأْكُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجَافٌ وَسَبْعِ سُنْبُلاَتٍ خُضْرٍ وَأُخَرَ يَابِسَاتٍ لَعَلِّي أَرْجِعُ إِلَى النَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَعْلَمُونَ}(يوسف/46).
( یوسف ای مرد بسیار راستگو، دربارۀ این خواب اظهار نظر کن : هفت گاو ﭼـاق که هفت گاو لاغر آنها را میخورند، و هفت خوشۀ تر، و هفت خوشۀ خشکیده، تا من به سوی مردم بازگردم، شاید (از تعبیر این خواب) آگاه شوند) (یوسف 46)
{فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَابُنَيَّ إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنْ الصَّابِرِينَ}(الصافات/102).
و (هنگامی که با او به مقام سعی و کوشش رسید، گفت : «اى پسرم! من در خواب دیدم که تو را ذبح میکنم پس فكركن ببین نظرتو چیست؟ گفت : اى پدرم! هرچه دستور داری اجرا کن، به خواست خدا مرا از صابران خواهی یافت ) (صافات 102)
{وَدَخَلَ مَعَهُ السِّجْنَ فَتَيَانِ قَالَ أَحَدُهُمَا إِنِّي أَرَانِي أَعْصِرُ خَمْرًا وَقَالَ الآخَرُ إِنِّي أَرَانِي أَحْمِلُ فَوْقَ رَأْسِي خُبْزًا تَأْكُلُ الطَّيْرُ مِنْهُ نَبِّئْنَا بِتَأْوِيلِهِ إِنَّا نَرَاكَ مِنْ الْمُحْسِنِينَ}(يوسف/36).
( ودو جوان، همراه او وارد زندان شدند، یکی از آن دو گفت: من در خواب دیدم که (انگوربرای) شراب میفشارم و دیگری گفت : من در خواب دیدم که نان بر سرم حمل میکنم، و پرندگان از آن میخورند، ما را از تعبیر این دو خواب آگاه کن که تو را از نیکوکاران میبینیم) (یوسف 36)
{وَإِذْ قُلْنَا لَكَ إِنَّ رَبَّكَ أَحَاطَ بِالنَّاسِ وَمَا جَعَلْنَا الرُّؤْيَا الَّتِي أَرَيْنَاكَ إِلاَّ فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَالشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي الْقُرْآنِ وَنُخَوِّفُهُمْ فَمَا يَزِيدُهُمْ إِلاَّ طُغْيَانًا كَبِيرًا}(الإسراء/60).
و (به یاد آور) زمانی را که به تو گفتیم : پروردگارت احاطۀ کامل به مردم دارد، (و از ضعفشان کاملاً آگاه است) و ما آن رؤیایی را که به تو نشان دادیم، فقط برای فتنه مردم بود، همچنین درخت ملعونه [درخت نفرین شده] را که در قرآن ذکر کرده ایم. ما آنها را بیم می دهیم ولي انها طغیانشان بيشتر مى شود ) (الأسراء 60)
و خدای سبحان وبلند مرتبه ، أنبیاء و صالحین را به دلیل اینکه رؤیا را تصدیق مى کردند ستایش میکند
{وَنَادَيْنَاهُ أَنْ يَا إِبْرَاهِيمُ*قَد صَدَّقْتَ الرُّؤْيَا إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ}(الصافات104 - 105).
(او را ندا دادیم که : ای ابراهیم! آن رؤیا را تصديق کردى، ما اینگونه نیکوکاران را جزا می دهیم). (صافات 104 – 105)
{وَمَرْيَمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِيهِ مِنْ رُوحِنَا وَصَدَّقَتْ بِكَلِمَاتِ رَبِّهَا وَكُتُبِهِ وَكَانَتْ مِنْ الْقَانِتِينَ }(التحريم/12).
(و همچنین ، مریم دختر عمران که رحم خود را پاک نگه داشت ، و ما از روح خود در آن دمیدیم و او کلمات پروردگارش را تصدیق کرد) (تحریم 12)
{يُوسُفُ أَيُّهَا الصِّدِّيقُ ...َ}(يوسف/46).
( یوسف ای مرد بسیار راستگو ) (یوسف 46)
و کسانی که رؤیا را تکذیب و آنرا خوابهای پریشان نام نهادند را مذمت میکند :
{قَالُوا أَضْغَاثُ أَحْلاَمٍ وَمَا نَحْنُ بِتَأْوِيلِ الأَحْلاَمِ بِعَالِمِينَ}(يوسف/44).
(و گفتند : خوابهای پریشان و پراکنده ای است، ما از تعبیر این خوابها آگاه نیستیم) (یوسف 44)
وخدای سبحان وبلند مرتبه برای مؤمنان شهادت داد و خود را در برابر کفار به عنوان شاهد قرار داد و ازبهترین راههایی که مردم به عنوان شهادت خدا میشناسند رؤیا است .
{وَإِذْ أَوْحَيْتُ إِلَى الْحَوَارِيِّينَ أَنْ آمِنُوا بِي وَبِرَسُولِي قَالُوا آمَنَّا وَاشْهَدْ بِأَنَّنَا مُسْلِمُونَ}(المائدة/111).
( و به یادآور) زمانی را که به حواریون وحی فرستادم که : به من و فرستادۀ من، ایمان بیاورید ، (حواریون) گفتند : ایمان آوردیم، و تو شاهد باش که ما مسلمانیم) (المائده : 111)
ادامه دارد ...
ظاهراً ، دیدن معصوم (ع) در خواب ، در نزد شیخ علی کورانی ، فقط افاده ظن وگمان می کند!!!
پناه بر خدا ، آنها جستجو کردن حقیقت را هدف خود قرارنمی دهند، بلکه میخواهند این موضوع را به هر طریق و دلیلی که هست تکذیب کنند هر چند که خودشان هم آن را قبول نداشته باشند، این در حالی است که مسأله امام مهدی (ع) إرتباط محکمی با رؤیا دارد همانطور که از روایت سابق روشن شد.
و همانطور که امام رضا (ع) بیان می فرماید :
« بزنطی می گوید : از امام رضا (ع) دربارۀ رؤیا سؤال کردم ،ایشان(ع) ساکت شدند و سپس فرمودند : ما أگر به شما هر آنچه را که میخواهید بدهیم براى شما شر می شود و گردن صاحب این أمر(ع) را میگیرند» قرب الإسناد 380
واضح است که إمام (ع) ، رؤیا را با صاحب الأمر در إرتباط می داند و با تمام این دلائل ، اینان می خواهند این دلیل ملکوتی بزرگ یعنی رؤیا را نادیده بگیرند و آن را باطل بدانند ، رؤیایی که قرآن و رسول خدا (ص) و إئمه (ع) آنرا تصدیق کرده اند.
واما آیات قرآن :
{وَقَالَ الْمَلِكُ إِنِّي أَرَى سَبْعَ بَقَرَاتٍ سِمَانٍ يَأْكُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجَافٌ وَسَبْعَ سُنْبُلاَتٍ خُضْرٍ وَأُخَرَ يَابِسَاتٍ يَاأَيُّهَا الْمَلَأُ أَفْتُونِي فِي رُؤْيَايَ إِنْ كُنتُمْ لِلرُّؤْيَا تَعْبُرُونَ}(يوسف/43).
پادشاه گفت : من در خواب هفت گاو چاق را دیدم که هفت گاو لاغر آنها را میخورند، وهفت خوشۀ سبز و هفت خوشۀ خشکیده، ای جمعیت معبران ، دربارۀ خواب من نظر دهید ، اگر می توانید خواب را تعبیر کنید) (یوسف 43)
{يُوسُفُ أَيُّهَا الصِّدِّيقُ أَفْتِنَا فِي سَبْعِ بَقَرَاتٍ سِمَانٍ يَأْكُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجَافٌ وَسَبْعِ سُنْبُلاَتٍ خُضْرٍ وَأُخَرَ يَابِسَاتٍ لَعَلِّي أَرْجِعُ إِلَى النَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَعْلَمُونَ}(يوسف/46).
( یوسف ای مرد بسیار راستگو، دربارۀ این خواب اظهار نظر کن : هفت گاو ﭼـاق که هفت گاو لاغر آنها را میخورند، و هفت خوشۀ تر، و هفت خوشۀ خشکیده، تا من به سوی مردم بازگردم، شاید (از تعبیر این خواب) آگاه شوند) (یوسف 46)
{فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَابُنَيَّ إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنْ الصَّابِرِينَ}(الصافات/102).
و (هنگامی که با او به مقام سعی و کوشش رسید، گفت : «اى پسرم! من در خواب دیدم که تو را ذبح میکنم پس فكركن ببین نظرتو چیست؟ گفت : اى پدرم! هرچه دستور داری اجرا کن، به خواست خدا مرا از صابران خواهی یافت ) (صافات 102)
{وَدَخَلَ مَعَهُ السِّجْنَ فَتَيَانِ قَالَ أَحَدُهُمَا إِنِّي أَرَانِي أَعْصِرُ خَمْرًا وَقَالَ الآخَرُ إِنِّي أَرَانِي أَحْمِلُ فَوْقَ رَأْسِي خُبْزًا تَأْكُلُ الطَّيْرُ مِنْهُ نَبِّئْنَا بِتَأْوِيلِهِ إِنَّا نَرَاكَ مِنْ الْمُحْسِنِينَ}(يوسف/36).
( ودو جوان، همراه او وارد زندان شدند، یکی از آن دو گفت: من در خواب دیدم که (انگوربرای) شراب میفشارم و دیگری گفت : من در خواب دیدم که نان بر سرم حمل میکنم، و پرندگان از آن میخورند، ما را از تعبیر این دو خواب آگاه کن که تو را از نیکوکاران میبینیم) (یوسف 36)
{وَإِذْ قُلْنَا لَكَ إِنَّ رَبَّكَ أَحَاطَ بِالنَّاسِ وَمَا جَعَلْنَا الرُّؤْيَا الَّتِي أَرَيْنَاكَ إِلاَّ فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَالشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي الْقُرْآنِ وَنُخَوِّفُهُمْ فَمَا يَزِيدُهُمْ إِلاَّ طُغْيَانًا كَبِيرًا}(الإسراء/60).
و (به یاد آور) زمانی را که به تو گفتیم : پروردگارت احاطۀ کامل به مردم دارد، (و از ضعفشان کاملاً آگاه است) و ما آن رؤیایی را که به تو نشان دادیم، فقط برای فتنه مردم بود، همچنین درخت ملعونه [درخت نفرین شده] را که در قرآن ذکر کرده ایم. ما آنها را بیم می دهیم ولي انها طغیانشان بيشتر مى شود ) (الأسراء 60)
و خدای سبحان وبلند مرتبه ، أنبیاء و صالحین را به دلیل اینکه رؤیا را تصدیق مى کردند ستایش میکند
{وَنَادَيْنَاهُ أَنْ يَا إِبْرَاهِيمُ*قَد صَدَّقْتَ الرُّؤْيَا إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ}(الصافات104 - 105).
(او را ندا دادیم که : ای ابراهیم! آن رؤیا را تصديق کردى، ما اینگونه نیکوکاران را جزا می دهیم). (صافات 104 – 105)
{وَمَرْيَمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِيهِ مِنْ رُوحِنَا وَصَدَّقَتْ بِكَلِمَاتِ رَبِّهَا وَكُتُبِهِ وَكَانَتْ مِنْ الْقَانِتِينَ }(التحريم/12).
(و همچنین ، مریم دختر عمران که رحم خود را پاک نگه داشت ، و ما از روح خود در آن دمیدیم و او کلمات پروردگارش را تصدیق کرد) (تحریم 12)
{يُوسُفُ أَيُّهَا الصِّدِّيقُ ...َ}(يوسف/46).
( یوسف ای مرد بسیار راستگو ) (یوسف 46)
و کسانی که رؤیا را تکذیب و آنرا خوابهای پریشان نام نهادند را مذمت میکند :
{قَالُوا أَضْغَاثُ أَحْلاَمٍ وَمَا نَحْنُ بِتَأْوِيلِ الأَحْلاَمِ بِعَالِمِينَ}(يوسف/44).
(و گفتند : خوابهای پریشان و پراکنده ای است، ما از تعبیر این خوابها آگاه نیستیم) (یوسف 44)
وخدای سبحان وبلند مرتبه برای مؤمنان شهادت داد و خود را در برابر کفار به عنوان شاهد قرار داد و ازبهترین راههایی که مردم به عنوان شهادت خدا میشناسند رؤیا است .
{وَإِذْ أَوْحَيْتُ إِلَى الْحَوَارِيِّينَ أَنْ آمِنُوا بِي وَبِرَسُولِي قَالُوا آمَنَّا وَاشْهَدْ بِأَنَّنَا مُسْلِمُونَ}(المائدة/111).
( و به یادآور) زمانی را که به حواریون وحی فرستادم که : به من و فرستادۀ من، ایمان بیاورید ، (حواریون) گفتند : ایمان آوردیم، و تو شاهد باش که ما مسلمانیم) (المائده : 111)
ادامه دارد ...
فدك فاطمه- تعداد پستها : 148
تاريخ التسجيل : 2008-10-09
نصيحتى براى حوزه هاى علميه وطالبان حق
{قُلْ أَيُّ شَيْءٍ أَكْبَرُ شَهَادَةً قُلْ اللَّهُ شَهِيدٌ بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ َ}(الأنعام/19).
(بگو : چه چیز شهادت و گواهی اش بزرگتراست؟ (و خودت پاسخ بده ) و بگو : شهادت خداوند، میان من و شما ) (أنعام : 19)
{وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ }(الرعد/43).
( آنها که کافر شدند میگویند : تو رسول (الهی ) نیستی ، بگو : کافی است که خداوند، میان من و شما شاهد باشد) (رعد : 43)
{أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ إِنْ افْتَرَيْتُهُ فَلاَ تَمْلِكُونَ لِي مِنْ اللَّهِ شَيْئًا هُوَ أَعْلَمُ بِمَا تُفِيضُونَ فِيهِ كَفَى بِهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَهُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ}(الأحقاف/8).
(بلکه میگویند : این آیات را بر خدا افترا بسته است ، بگو : اگر من آنرا افترا به خدا نسبت داده باشم شما نمی توانید در برابر خداوند از من دفاع کنید. او کارهایی را که شما در آن وارد میشوید بهتر میداند، همین بس که خداوند شاهد میان من و شما باشد، و او آمرزنده مهربان است) (احقاف :
{قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ إِنَّهُ كَانَ بِعِبَادِهِ خَبِيرًا بَصِيرًا}(الإسراء/96).
(بگو : همین کافی است که خداوند، میان من و شما شاهد باشد، چرا که او نسبت به بندگانش آگاه و بیناست) (إسراء : 96)
وخدای سبحان ، رؤیا را بهترین داستانها نامیده است
خداوند متعال می فرماید {نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِمَا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ هَذَا الْقُرْآنَ وَإِنْ كُنتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغَافِلِينَ*{إِذْ قَالَ يُوسُفُ ِلأَبِيهِ يَاأَبَتِ إِنِّي رَأَيْتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَبًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رَأَيْتُهُمْ لِي سَاجِدِينَ}(يوسف/3-4)
( ما بهترین داستان ها را در این قرآنی که به تو وحی کردیم حکایت می کنیم ، و مسلماً پیش از این ، ازآن خبر غافل بودی 3 (به خاطر بیاور) هنگامی را که یوسف به پدرش گفت : پدرم! من در خواب (رؤیا) دیدم که یازده ستاره و خورشید و ماه به من سجده میکنند 4) یوسف
ودر این آیات تدبرکن تا بدانی چه کسانی رؤیا را تکذیب کردند.
خداوند متعال می فرماید :
{اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسَابُهُمْ وَهُمْ فِي غَفْلَةٍ مُعْرِضُونَ*{مَا يَأْتِيهِمْ مِنْ ذِكْرٍ مِنْ رَبِّهِمْ مُحْدَثٍ إِلاَّ اسْتَمَعُوهُ وَهُمْ يَلْعَبُونَ*{لاَهِيَةً قُلُوبُهُمْ وَأَسَرُّوا النَّجْوَى الَّذِينَ ظَلَمُوا هَلْ هَذَا إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُكُمْ أَفَتَأْتُونَ السِّحْرَ وَأَنْتُمْ تُبْصِرُونَ*{قَالَ رَبِّي يَعْلَمُ الْقَوْلَ فِي السَّمَاءِ وَالأَرْضِ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ*{بَلْ قَالُوا أَضْغَاثُ أَحْلاَمٍ بَلْ افْتَرَاهُ بَلْ هُوَ شَاعِرٌ فَلْيَأْتِنَا بِآيَةٍ كَمَا أُرْسِلَ الأَوَّلُونَ}(الأنبياء1-5).
( وقت حسابرسی مردم نزدیک شده، در حالی که ایشان درغفلتند و رویگردانند! هیچ یاد آوری تازه ای از طرف پروردگارشان برای آنها نمی آید مگرآنکه با بازی (وشوخی) به آن گوش می دهند. این در حالی است که دلهایشان در لهو و بی خبری فرو رفته است.
و ظالمان پنهانی نجوا کردند و (گفتند) : آیا جز این است که بشری همانند شماست؟ آیا به سراغ سحر میروید، با اینکه (چشم دارید ) و میبینید؟! پیامبر گفت : پروردگارم همۀ سخنان را، چه در آسمان باشد و چه در زمین، میداند و او شنوا و داناست . آنها گفتند : آنچه محمد (ص) آورده وحی نیست، بلکه خوابهایی آشفته است، اصلاً آن را به دروغ به خدا بسته، نه ، بلکه او یک شاعر است، (اگر راست میگوید) باید معجزه ای برای ما بیاورد، همان گونه که فرستادگان پیشین (با معجزات) فرستاده شدند (الأنبیاء :5-1 )
پس خدای سبحان در قرآن کریم رؤیاهای زیادی را برای ما حکایت میکند و همه آنها صادقه هستند که بعضی از آنها را أنبیاء دیده اند وبعضی را فراعنه و بعضی را .... و بعضی را....
و ابراهیم (ع) رؤیا را تصدیق میکند، و فرعون رؤیا را تصدیق میکند و مادر موسی رؤیا را تصدیق میکند و ملکه سبأ رؤیا را تصدیق میکند زیرا که او به وسیله رؤیا فهمید که نامه سلیمان (ع) نامۀ پر ارزشی است و ... و ... وخدای سبحان وبلند مرتبه آنرا بهترین داستانها نامیده است ، پس این چه افکاری است که شما دارید؟ و چگونه مردمی هستنید و چگونه به جائی رسیدید که به وسیله تکذیب کردن رؤیا ، با مادی گراهایی که به خدا ایمان ندارند همراه و همسو شده اید ؟!
این در حالی است که رسول خدا(ص) میفرماید : «کسی که مرا درخواب ببیند پس به تحقیق که خود مرا دیده است و من دیده میشوم درهر شکلی ». (کتاب دارلسلام میرزای نوری رح)
و آنچه که زنهای جوان از دست داده را به خنده می آورد این است که میگویند : کسی که رسول الله (ص) را در خواب میبیند باید در عالم حقیقت و جسمانی هم ایشان را دیده باشد تا اینکه رؤیایش صادقه باشد. پناه بر خدا، در حدیث بالا رسول الله (ص) بیان میکند : کسی که او را ببیند به تحقیق که خود او را دیده است اگرچه آن شکلی که دیده است با عالم جسمانی اختلاف داشته باشد.و ضمنا إمام صادق (ع) به مردم دعاهایی را تعلیم می داده که رسول الله (ص) را در خواب ببینند، پس آیا در زمان امام صادق (ع) کسی بوده است که به صورت جسمانی و واقعی رسول خدا(ص) را دیده باشد؟!
ادامه دارد ...
(بگو : چه چیز شهادت و گواهی اش بزرگتراست؟ (و خودت پاسخ بده ) و بگو : شهادت خداوند، میان من و شما ) (أنعام : 19)
{وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ }(الرعد/43).
( آنها که کافر شدند میگویند : تو رسول (الهی ) نیستی ، بگو : کافی است که خداوند، میان من و شما شاهد باشد) (رعد : 43)
{أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ إِنْ افْتَرَيْتُهُ فَلاَ تَمْلِكُونَ لِي مِنْ اللَّهِ شَيْئًا هُوَ أَعْلَمُ بِمَا تُفِيضُونَ فِيهِ كَفَى بِهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَهُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ}(الأحقاف/8).
(بلکه میگویند : این آیات را بر خدا افترا بسته است ، بگو : اگر من آنرا افترا به خدا نسبت داده باشم شما نمی توانید در برابر خداوند از من دفاع کنید. او کارهایی را که شما در آن وارد میشوید بهتر میداند، همین بس که خداوند شاهد میان من و شما باشد، و او آمرزنده مهربان است) (احقاف :
{قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ إِنَّهُ كَانَ بِعِبَادِهِ خَبِيرًا بَصِيرًا}(الإسراء/96).
(بگو : همین کافی است که خداوند، میان من و شما شاهد باشد، چرا که او نسبت به بندگانش آگاه و بیناست) (إسراء : 96)
وخدای سبحان ، رؤیا را بهترین داستانها نامیده است
خداوند متعال می فرماید {نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِمَا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ هَذَا الْقُرْآنَ وَإِنْ كُنتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغَافِلِينَ*{إِذْ قَالَ يُوسُفُ ِلأَبِيهِ يَاأَبَتِ إِنِّي رَأَيْتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَبًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رَأَيْتُهُمْ لِي سَاجِدِينَ}(يوسف/3-4)
( ما بهترین داستان ها را در این قرآنی که به تو وحی کردیم حکایت می کنیم ، و مسلماً پیش از این ، ازآن خبر غافل بودی 3 (به خاطر بیاور) هنگامی را که یوسف به پدرش گفت : پدرم! من در خواب (رؤیا) دیدم که یازده ستاره و خورشید و ماه به من سجده میکنند 4) یوسف
ودر این آیات تدبرکن تا بدانی چه کسانی رؤیا را تکذیب کردند.
خداوند متعال می فرماید :
{اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسَابُهُمْ وَهُمْ فِي غَفْلَةٍ مُعْرِضُونَ*{مَا يَأْتِيهِمْ مِنْ ذِكْرٍ مِنْ رَبِّهِمْ مُحْدَثٍ إِلاَّ اسْتَمَعُوهُ وَهُمْ يَلْعَبُونَ*{لاَهِيَةً قُلُوبُهُمْ وَأَسَرُّوا النَّجْوَى الَّذِينَ ظَلَمُوا هَلْ هَذَا إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُكُمْ أَفَتَأْتُونَ السِّحْرَ وَأَنْتُمْ تُبْصِرُونَ*{قَالَ رَبِّي يَعْلَمُ الْقَوْلَ فِي السَّمَاءِ وَالأَرْضِ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ*{بَلْ قَالُوا أَضْغَاثُ أَحْلاَمٍ بَلْ افْتَرَاهُ بَلْ هُوَ شَاعِرٌ فَلْيَأْتِنَا بِآيَةٍ كَمَا أُرْسِلَ الأَوَّلُونَ}(الأنبياء1-5).
( وقت حسابرسی مردم نزدیک شده، در حالی که ایشان درغفلتند و رویگردانند! هیچ یاد آوری تازه ای از طرف پروردگارشان برای آنها نمی آید مگرآنکه با بازی (وشوخی) به آن گوش می دهند. این در حالی است که دلهایشان در لهو و بی خبری فرو رفته است.
و ظالمان پنهانی نجوا کردند و (گفتند) : آیا جز این است که بشری همانند شماست؟ آیا به سراغ سحر میروید، با اینکه (چشم دارید ) و میبینید؟! پیامبر گفت : پروردگارم همۀ سخنان را، چه در آسمان باشد و چه در زمین، میداند و او شنوا و داناست . آنها گفتند : آنچه محمد (ص) آورده وحی نیست، بلکه خوابهایی آشفته است، اصلاً آن را به دروغ به خدا بسته، نه ، بلکه او یک شاعر است، (اگر راست میگوید) باید معجزه ای برای ما بیاورد، همان گونه که فرستادگان پیشین (با معجزات) فرستاده شدند (الأنبیاء :5-1 )
پس خدای سبحان در قرآن کریم رؤیاهای زیادی را برای ما حکایت میکند و همه آنها صادقه هستند که بعضی از آنها را أنبیاء دیده اند وبعضی را فراعنه و بعضی را .... و بعضی را....
و ابراهیم (ع) رؤیا را تصدیق میکند، و فرعون رؤیا را تصدیق میکند و مادر موسی رؤیا را تصدیق میکند و ملکه سبأ رؤیا را تصدیق میکند زیرا که او به وسیله رؤیا فهمید که نامه سلیمان (ع) نامۀ پر ارزشی است و ... و ... وخدای سبحان وبلند مرتبه آنرا بهترین داستانها نامیده است ، پس این چه افکاری است که شما دارید؟ و چگونه مردمی هستنید و چگونه به جائی رسیدید که به وسیله تکذیب کردن رؤیا ، با مادی گراهایی که به خدا ایمان ندارند همراه و همسو شده اید ؟!
این در حالی است که رسول خدا(ص) میفرماید : «کسی که مرا درخواب ببیند پس به تحقیق که خود مرا دیده است و من دیده میشوم درهر شکلی ». (کتاب دارلسلام میرزای نوری رح)
و آنچه که زنهای جوان از دست داده را به خنده می آورد این است که میگویند : کسی که رسول الله (ص) را در خواب میبیند باید در عالم حقیقت و جسمانی هم ایشان را دیده باشد تا اینکه رؤیایش صادقه باشد. پناه بر خدا، در حدیث بالا رسول الله (ص) بیان میکند : کسی که او را ببیند به تحقیق که خود او را دیده است اگرچه آن شکلی که دیده است با عالم جسمانی اختلاف داشته باشد.و ضمنا إمام صادق (ع) به مردم دعاهایی را تعلیم می داده که رسول الله (ص) را در خواب ببینند، پس آیا در زمان امام صادق (ع) کسی بوده است که به صورت جسمانی و واقعی رسول خدا(ص) را دیده باشد؟!
ادامه دارد ...
فدك فاطمه- تعداد پستها : 148
تاريخ التسجيل : 2008-10-09
نصيحتى براى حوزه هاى علميه وطالبان حق
همراه من شوید تا برای شما یک واقعه تلخ و بزرگ را بازگو کنم ، این حادثه تلخ و بزرگ این است که : سید محمود حسنی صرخی میگوید : فرستاده امام مهدی (ع) باید با علم أصول فقه بیاید . با اینکه این علم ( اصول ) ، بر ظن و گمان استوار است و گوئی این کلام خداوند متعال را نخوانده است :
{وَمَا يَتَّبِعُ أَكْثَرُهُمْ إِلاَّ ظَنًّا إِنَّ الظَّنَّ لاَ يُغْنِي مِنْ الْحَقِّ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِمَا يَفْعَلُونَ}(يونس/36).
( وبیشتر آنها، فقط از گمان (و پندارهای بی اساس) تبعیت می کنند درحالی که گمان، هرگز (إنسان را) از حق بی نیازنمی سازد (وبه حق نمی رساند) به یقین، خداوند از آنچه انجام میدهند آگاه است ) (یونس : 36)
و همچنین فرموده است:
{إِنْ هِيَ إِلاَّ أَسْمَاءٌ سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ مَا أَنزَلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَمَا تَهْوَى الأَنْفُسُ وَلَقَدْ جَاءَهُمْ مِنْ رَبِّهِمُ الْهُدَى}(النجم/23).
( اینها فقط نامهایی است که شما و پدارانتان بر آنها گذاشته اید (نامهایی بی محتوا و اسمهایی بی مسمی) و هرگز خداوند دلیل و حجتی بر آن نازل نکرده، آنان فقط از گمانهای بی اساس و هوای نفس تبعیت میکنند در حالی که هدایت از سوی پروردگارشان برای آنها آمده است) (نجم : 23)
{وَمَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَإِنَّ الظَّنَّ لاَ يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا}(النجم/28).
وهمچنین فرمود : آنها هرگز به این سخنان علم ندارند و فقط ازگمانهای بی پایه پیروی میکنند با اینکه «گمان» هرگز انسان را ازحق بی نیاز نمی سازد) (نجم : 28)
و با اینکه یکی از کتابهای منتشرشده مؤسسه او(ارجع یا ابن فاطمه هذه عقائد= ای فرزند فاطمه برگرد این مسأله ،عقايدی است ) و مقدمه این کتاب را خود سید محمود حسنی نوشته است و نویسنده آن کتاب میگوید :
و اینگونه اند آنان که زمینه را برای دجال و سفیانی ( أئمه ضلالت ) آماده میکنند و سعی و مجاهدت برای جنگ با معصوم (ع) دارند بوسیله جنگیدن با أدله و براهین او ، به اینگونه که ذهنها و دلها و ارواح را برای عدم پذیرش دلایل جدش محمد مصطفی (ص) مهیا می سازند ؛ و بر هیچ کس پنهان نماند که مردم به شدت ازمرجعیت تبعیت می کنند و چه بسا مراجع و اطرافیان گمراه و گمراه کننده شان عادت کرده اند که هر ادعایی که ، دروغ و نیرنگ وبیهودگی شان را برملا سازد را قبول نکنند. و همچنین مردم را نیز به همین عادت داده اند به این توجیهات که آن دعوت ، اصولی یا فقهی نیست و اینکه آن دعوت ، دعوتی عقایدی است و ارتباطی به فقه و اصول ندارد ، و اینکه مشخص کردن صاحب حق ، فقط از جانب أهل خبره صورت میگیرد ، و اینکه صاحب حق (احمد الحسن ) دچار توهم شده است و هیچ کس از او درباره دلائلش سؤال نکند زیرا که او را بیشتر در توهمش فرو می برد و اینکه شما (مردم ) صحت دلیل را متوجه نمی شوید و اینکه اگراو صاحب حق است ، پس وی به زودی پیروز خواهد شد زیرا چیزی که برای خدا باشد رشد می کند ؛ پس بر شما است که وی را تنها بگذارید ومنتظر باشید ، اگر دعوتش خدایی باشد رشد می کند و نمایان می شود واگر رشد کند میگوید : او را رها کن که آن یک مرجعیت یا حزب فاسد است و اگر بگوئی چگونه او را رها کنم در حالیکه او إمام (ع) است به تو میگوید : أصل عدم إمامت یا نیابت إمام است در اینجا ای مکلف بی چاره ، در حیرت میمانی و لابد الأن میپرسی راه حل چیست؟
أوّل : در این زمان و در این وضعیت بر شما واجب است که دروغ و نیرنگش را با روشی علمی و اخلاقی آشکار کنید به اینگونه که تناقضات و دروغهایی که در آن افتاده و شما را نیز در آن انداخته است را بیان کنید و نیرنگش را جلو مردم آشکار کنید ، و این أمر بر شما واجب است زیرا که در هر لحظه احتمال ظهور مقدس می رود و افرادی مثل او ، از مصادیق دجال و سفیانی و یا از پیروان آن دو به شمار می آیند که برای جنگ مستقیم برعلیه معصوم(ع) با هم متحد می شوند
دوم : در زمان ظهور مقدس ، أمر و حکم در دست معصوم (ع) میباشد و روایات إشاره دارد بر اینکه امثال او به قتل خواهند رسید ، و روشن است که قتل انجام نمی شود مگر بعد از خلع لباس دینی ( لباس روحانیت ) همان لباسی که ایشان ، خود را درآن پنهان کرده اند و مردم را فریب می دهند . آنچه را که ذکر کردم برای این است که مسئله ، بسیار خطرناک و عظیم است زیرا دوباره با معصوم (ع) تکرار میشود و این فتنه از خود نجف و ازهمین جماعت نیرنگ بازعلماء می باشد در آن زمانی که بحث و مناظره (به خدا و پیامبران و به پيامبر(ص) و قرآن) مطرح میشود . و بر شما روشن است که همانند این دعوت برای مناظره حتما رد خواهد شد زیرا این یک مسأله عقایدی است و ایشان هیچ کاری به آن ندارند ، شاید کلامشان به این معنا بازگشت کند (ای فرزند فاطمه برگرد این مسأله عقایدی است) و دعوت تو، عقایدی است و ما احتیاجی به عقاید نداریم ، برای اینکه دین و فقه و أصول به شکل صحیح و سالم در جای خود قرار دارند.
ادامه دارد ...
{وَمَا يَتَّبِعُ أَكْثَرُهُمْ إِلاَّ ظَنًّا إِنَّ الظَّنَّ لاَ يُغْنِي مِنْ الْحَقِّ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِمَا يَفْعَلُونَ}(يونس/36).
( وبیشتر آنها، فقط از گمان (و پندارهای بی اساس) تبعیت می کنند درحالی که گمان، هرگز (إنسان را) از حق بی نیازنمی سازد (وبه حق نمی رساند) به یقین، خداوند از آنچه انجام میدهند آگاه است ) (یونس : 36)
و همچنین فرموده است:
{إِنْ هِيَ إِلاَّ أَسْمَاءٌ سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ مَا أَنزَلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَمَا تَهْوَى الأَنْفُسُ وَلَقَدْ جَاءَهُمْ مِنْ رَبِّهِمُ الْهُدَى}(النجم/23).
( اینها فقط نامهایی است که شما و پدارانتان بر آنها گذاشته اید (نامهایی بی محتوا و اسمهایی بی مسمی) و هرگز خداوند دلیل و حجتی بر آن نازل نکرده، آنان فقط از گمانهای بی اساس و هوای نفس تبعیت میکنند در حالی که هدایت از سوی پروردگارشان برای آنها آمده است) (نجم : 23)
{وَمَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَإِنَّ الظَّنَّ لاَ يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا}(النجم/28).
وهمچنین فرمود : آنها هرگز به این سخنان علم ندارند و فقط ازگمانهای بی پایه پیروی میکنند با اینکه «گمان» هرگز انسان را ازحق بی نیاز نمی سازد) (نجم : 28)
و با اینکه یکی از کتابهای منتشرشده مؤسسه او(ارجع یا ابن فاطمه هذه عقائد= ای فرزند فاطمه برگرد این مسأله ،عقايدی است ) و مقدمه این کتاب را خود سید محمود حسنی نوشته است و نویسنده آن کتاب میگوید :
و اینگونه اند آنان که زمینه را برای دجال و سفیانی ( أئمه ضلالت ) آماده میکنند و سعی و مجاهدت برای جنگ با معصوم (ع) دارند بوسیله جنگیدن با أدله و براهین او ، به اینگونه که ذهنها و دلها و ارواح را برای عدم پذیرش دلایل جدش محمد مصطفی (ص) مهیا می سازند ؛ و بر هیچ کس پنهان نماند که مردم به شدت ازمرجعیت تبعیت می کنند و چه بسا مراجع و اطرافیان گمراه و گمراه کننده شان عادت کرده اند که هر ادعایی که ، دروغ و نیرنگ وبیهودگی شان را برملا سازد را قبول نکنند. و همچنین مردم را نیز به همین عادت داده اند به این توجیهات که آن دعوت ، اصولی یا فقهی نیست و اینکه آن دعوت ، دعوتی عقایدی است و ارتباطی به فقه و اصول ندارد ، و اینکه مشخص کردن صاحب حق ، فقط از جانب أهل خبره صورت میگیرد ، و اینکه صاحب حق (احمد الحسن ) دچار توهم شده است و هیچ کس از او درباره دلائلش سؤال نکند زیرا که او را بیشتر در توهمش فرو می برد و اینکه شما (مردم ) صحت دلیل را متوجه نمی شوید و اینکه اگراو صاحب حق است ، پس وی به زودی پیروز خواهد شد زیرا چیزی که برای خدا باشد رشد می کند ؛ پس بر شما است که وی را تنها بگذارید ومنتظر باشید ، اگر دعوتش خدایی باشد رشد می کند و نمایان می شود واگر رشد کند میگوید : او را رها کن که آن یک مرجعیت یا حزب فاسد است و اگر بگوئی چگونه او را رها کنم در حالیکه او إمام (ع) است به تو میگوید : أصل عدم إمامت یا نیابت إمام است در اینجا ای مکلف بی چاره ، در حیرت میمانی و لابد الأن میپرسی راه حل چیست؟
أوّل : در این زمان و در این وضعیت بر شما واجب است که دروغ و نیرنگش را با روشی علمی و اخلاقی آشکار کنید به اینگونه که تناقضات و دروغهایی که در آن افتاده و شما را نیز در آن انداخته است را بیان کنید و نیرنگش را جلو مردم آشکار کنید ، و این أمر بر شما واجب است زیرا که در هر لحظه احتمال ظهور مقدس می رود و افرادی مثل او ، از مصادیق دجال و سفیانی و یا از پیروان آن دو به شمار می آیند که برای جنگ مستقیم برعلیه معصوم(ع) با هم متحد می شوند
دوم : در زمان ظهور مقدس ، أمر و حکم در دست معصوم (ع) میباشد و روایات إشاره دارد بر اینکه امثال او به قتل خواهند رسید ، و روشن است که قتل انجام نمی شود مگر بعد از خلع لباس دینی ( لباس روحانیت ) همان لباسی که ایشان ، خود را درآن پنهان کرده اند و مردم را فریب می دهند . آنچه را که ذکر کردم برای این است که مسئله ، بسیار خطرناک و عظیم است زیرا دوباره با معصوم (ع) تکرار میشود و این فتنه از خود نجف و ازهمین جماعت نیرنگ بازعلماء می باشد در آن زمانی که بحث و مناظره (به خدا و پیامبران و به پيامبر(ص) و قرآن) مطرح میشود . و بر شما روشن است که همانند این دعوت برای مناظره حتما رد خواهد شد زیرا این یک مسأله عقایدی است و ایشان هیچ کاری به آن ندارند ، شاید کلامشان به این معنا بازگشت کند (ای فرزند فاطمه برگرد این مسأله عقایدی است) و دعوت تو، عقایدی است و ما احتیاجی به عقاید نداریم ، برای اینکه دین و فقه و أصول به شکل صحیح و سالم در جای خود قرار دارند.
ادامه دارد ...
فدك فاطمه- تعداد پستها : 148
تاريخ التسجيل : 2008-10-09
نصيحتى براى حوزه هاى علميه وطالبان حق
از امام باقر (ع) روایت شده است : ( قائم (ع) به سوی نجف میآید ولشکر سفیانی و پیروانش در حالیکه مردم همراه آنها هستند از کوفه خارج می شوند... امام (ع) آنها را دعوت میکند و حقش را مطالبه می کند و به آنها خبر میدهد که مظلوم واقع شده است ومیفرماید : اگر کسی دربارۀ خدا صحبت کند پس من از همه مردم اولی تر به خداهستم ، و اگر کسی درباره آدم (ع) صحبت کند من از همه مردم به آدم اولی ترم، و.... و اگر کسی درباره محمد (ص) صحبت کند پس من از همه مردم به محمد (ص) اولی تر میباشم، و اگر دربارۀ کتاب خدا صحبت کنید من از همه مردم به کتاب خدا اولی ترم...
پس به او می گویند : ای پسر فاطمه برگرد از همانجایی که آمدی ، ما احتیاجی به شما نداریم ؛ شما را دیده ایم و آزموده ایم، پس در نجف ، با شمشیر همه آنها را به قتل می رساند). و سپاس خدایی را که پروردگار دو عالم است و صلوات بر محمد و آل پاک و طاهرش . انتهی کتاب (ارجع یا ابن فاطمه هذه عقائد) سید محمود حسنی (از سلسلۀ وافیه)
پس سید محمود حسنی مقرر کرده است که إمام (ع) یا نائب امام دعوتش رد می شود برای اینکه دعوتش ، قرآنی و عقایدی است و پیشوایان گمراهی به وی (ع) میگویند : آنچه آورده ای عقاید و قرآن است و ما می خواهیم اصول فقه بیاوری (مقدمه این کتاب را سید محمود حسنی نوشته است و این به این معنی است که نظریات مطرح شده در این کتاب را قبول دارد)
وهنگامی که این دعوت یمانیه حقه آمد سید محمود حسنی در خطری افتاد که از آن بر حذر داشته شده بود « خدایا منزهی از هر آلایش ، هيچ خدایی جز تو نیست ، هر که را که بخواهی گمراه و هر که را که بخواهی به راه راست هدایت میکنی »
وبا اینکه مرکز دانش های تخصصی امام مهدی (ع) زیر نظر سید علی سیستانی است با خودش عهد کرده که با این دعوت یمانی حق مقابله کند و با منتشر کردن کتابهایی که سعی نویسندگان آن ، فقط دور کردن مردم ازاین دعوت یمانیه حقه و منحرف کردن ایشان از حق است در جلو آن بایستد؛ پس یک بار میگویند: « توقیع سمّری » قطعی الصدوراست همانطور که شیخ محمد السند گفته است ، با اینکه قطعی الصدور در نزد آنها خبرمتواتر است و توقیع سمری در بهترین حالاتش خبر آحاد است، وباری دیگر میگویند : «یمانی پس از صیحه قیام می کند». پناه برخدا ، بطلان این فهم نادرست که واضح است زیرا اگر اینطور باشد ، خروج یمانی پس از قیام امام مهدی (ع) می شود و این قطعاً باطل است و بار دیگر می گویند ... و بار دیگر ... .
می گویم : و با آن همه ، خداوند متعال ، حق را در جاهایی از کتابهایشان نوشته است ، چه بخواهند و چه نخواهند.
{وَاللَّهُ غَالِبٌ عَلَى أَمْرِهِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَعْلَمُونَ} (يوسف/21).
(خدواند بر کار خود پیروز است، ولی بیشتر مردم نمی دانند) (یوسف : 21)
و آنها اصرار ورزیدند بر نوشتن باطل در جاهای دیگر و این مثالهایی از آنهاست :
در کتاب «فقه علائم الظهور» شیخ محمد السند ازانتشارات این مؤسسه، که زیر نظر سید علی سیستانی میباشد آمده است : که یمانی دعوت به تنصیب إلهی میکند و چیز دیگری را قبول نمی کند. و دیگران در چاه دموکراسی و انتخابات میافتند. او اینچنین می گوید : (( و به عبارتی دیگر : حسنی وخراسانی ، إمامت (رهبری) را به تصدی أمور و إصلاح علنی می دانند ، ولی یمانی ، امامت را با نص الهی می داند و اعتقاد به دوازده امام که آخرشان مهدی (ع) است ، دارد)) فقه علائم الظهور شیخ محمد سند ص27 (یمانی و حسنی)
و الان به دقت به این کلام بنگر و بعد از آن که از میان روایات أهل بیت (ع) روشن شد که این زمان ، زمان ظهور است ، فضای امروز را کاملا بررسی کن ، پس به تحقیق که أمتها برسر تمام مسلمانان و علی الخصوص بر سرعراق ریختند و نیروهای اشغالگر از همه جا به بغداد وارد شدند و عراق توسط فتنه ها و نیروهای اشغالگری که از همه جا داخل در آن شدند هر روز خراب تر از روز قبل می شود. همانطور که ائمه (ع) از قبل خبر داده بودند ، در زمان صدام (لع) روزهایی می آمد که هیچ پولی وارد عراق نمی شد و کمبود محصولات و کمبود برکت بیداد می کرد و سالها و ماهها و روزها بسیار سخت می گذشت .
می گویم : الان در میدان چه میبینی ؟ همه به انواع مختلف دعوت به تنصیب مردم و حاکمیت مردم میکنند : در ایران (خراسان) سید علی خامنه ای برای اصلاح علنی تلاش می کند به اعتبار اینکه ولی فقیه است یعنی ( امامت را به تصدی امور به طور علنی می داند.) و در عراق سید محمود حسنی و همچنین سید علی سیستانی مردم را به انتخابات دعوت میکنند و... و ...وهمه برای حاکمیت مردم تبلیغ میکنند . و فقط این دعوت یمانیه مبارکه برای تنصیب الهی تبلیغ میکند و نه غیر، و تأکید می کنم : و نه غیر .
ادامه دارد ...
پس به او می گویند : ای پسر فاطمه برگرد از همانجایی که آمدی ، ما احتیاجی به شما نداریم ؛ شما را دیده ایم و آزموده ایم، پس در نجف ، با شمشیر همه آنها را به قتل می رساند). و سپاس خدایی را که پروردگار دو عالم است و صلوات بر محمد و آل پاک و طاهرش . انتهی کتاب (ارجع یا ابن فاطمه هذه عقائد) سید محمود حسنی (از سلسلۀ وافیه)
پس سید محمود حسنی مقرر کرده است که إمام (ع) یا نائب امام دعوتش رد می شود برای اینکه دعوتش ، قرآنی و عقایدی است و پیشوایان گمراهی به وی (ع) میگویند : آنچه آورده ای عقاید و قرآن است و ما می خواهیم اصول فقه بیاوری (مقدمه این کتاب را سید محمود حسنی نوشته است و این به این معنی است که نظریات مطرح شده در این کتاب را قبول دارد)
وهنگامی که این دعوت یمانیه حقه آمد سید محمود حسنی در خطری افتاد که از آن بر حذر داشته شده بود « خدایا منزهی از هر آلایش ، هيچ خدایی جز تو نیست ، هر که را که بخواهی گمراه و هر که را که بخواهی به راه راست هدایت میکنی »
وبا اینکه مرکز دانش های تخصصی امام مهدی (ع) زیر نظر سید علی سیستانی است با خودش عهد کرده که با این دعوت یمانی حق مقابله کند و با منتشر کردن کتابهایی که سعی نویسندگان آن ، فقط دور کردن مردم ازاین دعوت یمانیه حقه و منحرف کردن ایشان از حق است در جلو آن بایستد؛ پس یک بار میگویند: « توقیع سمّری » قطعی الصدوراست همانطور که شیخ محمد السند گفته است ، با اینکه قطعی الصدور در نزد آنها خبرمتواتر است و توقیع سمری در بهترین حالاتش خبر آحاد است، وباری دیگر میگویند : «یمانی پس از صیحه قیام می کند». پناه برخدا ، بطلان این فهم نادرست که واضح است زیرا اگر اینطور باشد ، خروج یمانی پس از قیام امام مهدی (ع) می شود و این قطعاً باطل است و بار دیگر می گویند ... و بار دیگر ... .
می گویم : و با آن همه ، خداوند متعال ، حق را در جاهایی از کتابهایشان نوشته است ، چه بخواهند و چه نخواهند.
{وَاللَّهُ غَالِبٌ عَلَى أَمْرِهِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَعْلَمُونَ} (يوسف/21).
(خدواند بر کار خود پیروز است، ولی بیشتر مردم نمی دانند) (یوسف : 21)
و آنها اصرار ورزیدند بر نوشتن باطل در جاهای دیگر و این مثالهایی از آنهاست :
در کتاب «فقه علائم الظهور» شیخ محمد السند ازانتشارات این مؤسسه، که زیر نظر سید علی سیستانی میباشد آمده است : که یمانی دعوت به تنصیب إلهی میکند و چیز دیگری را قبول نمی کند. و دیگران در چاه دموکراسی و انتخابات میافتند. او اینچنین می گوید : (( و به عبارتی دیگر : حسنی وخراسانی ، إمامت (رهبری) را به تصدی أمور و إصلاح علنی می دانند ، ولی یمانی ، امامت را با نص الهی می داند و اعتقاد به دوازده امام که آخرشان مهدی (ع) است ، دارد)) فقه علائم الظهور شیخ محمد سند ص27 (یمانی و حسنی)
و الان به دقت به این کلام بنگر و بعد از آن که از میان روایات أهل بیت (ع) روشن شد که این زمان ، زمان ظهور است ، فضای امروز را کاملا بررسی کن ، پس به تحقیق که أمتها برسر تمام مسلمانان و علی الخصوص بر سرعراق ریختند و نیروهای اشغالگر از همه جا به بغداد وارد شدند و عراق توسط فتنه ها و نیروهای اشغالگری که از همه جا داخل در آن شدند هر روز خراب تر از روز قبل می شود. همانطور که ائمه (ع) از قبل خبر داده بودند ، در زمان صدام (لع) روزهایی می آمد که هیچ پولی وارد عراق نمی شد و کمبود محصولات و کمبود برکت بیداد می کرد و سالها و ماهها و روزها بسیار سخت می گذشت .
می گویم : الان در میدان چه میبینی ؟ همه به انواع مختلف دعوت به تنصیب مردم و حاکمیت مردم میکنند : در ایران (خراسان) سید علی خامنه ای برای اصلاح علنی تلاش می کند به اعتبار اینکه ولی فقیه است یعنی ( امامت را به تصدی امور به طور علنی می داند.) و در عراق سید محمود حسنی و همچنین سید علی سیستانی مردم را به انتخابات دعوت میکنند و... و ...وهمه برای حاکمیت مردم تبلیغ میکنند . و فقط این دعوت یمانیه مبارکه برای تنصیب الهی تبلیغ میکند و نه غیر، و تأکید می کنم : و نه غیر .
ادامه دارد ...
فدك فاطمه- تعداد پستها : 148
تاريخ التسجيل : 2008-10-09
نصيحتى براى حوزه هاى علميه وطالبان حق
و همه را به این می خوانم که یک نمونه غیر از این دعوت مبارک یمانی را مثال بزنند که برای تنصیب الهی که مطابق با وصیت رسول خدا (ص) باشد تبلیغ کند واین ، خود ، حجت کاملی بر نویسنده ( کتاب فقه علائم الظهور) است البته اگر یقین به کتاب و نظرش داشته باشد.
سپس نویسنده بر روایت یمانی و بر این گفته امام (ع) (و اگر یمانی آمد به سویش بشتاب زیرا پرچمش پرچم هدایت است، و برهیچ مسلمانی جایز نیست که از وی روی بگرداند ( ان یلتوی علیه ) و هرکس که این کار را انجام دهد اهل جهنم است، برای اینکه وی دعوت میکند به حق و هدایت به راه راست می کند)
اینگونه حاشیه می زند : به عبارتی دقیق تر روایت دلالت دارد بر حرام بودن فعالیت برضد یمانی برای اینکه به حرکت او آسیب می زند ، پس فرق است میان تعبیر روی گرداندن از او و مقابله با او ...) ص28
نویسنده میخواهد بگوید : که اگر هم برای مردم روشن شد که یمانی آمده است ، آنچه که حرام است ایستادن در مقابل اوست نه رویگرداندن از او و یاری نکردنش . پناه بر خدا ، پناه بر خدا ، پناه بر خدا .
با اینکه در آخر روایت علت حرمت رویگرداندن از او را بیان کرده است : « برای اینکه او دعوت به حق میکند » پس اگر ترک وی و عدم پیروی از وی جائز باشد، میگویم : اگر وی حق است و به حق دعوت میکند و حق یکی است و متعدد نیست پس بعد از حق چه چیزی جز گمراهی است ؟ کجا سرگردان می شوید و به کجا میروید؟ معنای نخستی که از کلمه ( التواء) به ذهن متبادر میشود پشت کردن و اعراض کردن است پس کلمه «التواء» خودش متضمن معنای «عن » می باشد ، پس مراد از روایت این است : (برای هیچ مسلمانی جائز نیست که از او سرپیچی کند یا بر ضد او بایستد).
و جمله ( یدعوا الی الحق = دعوت به حق می کند ) یعنی او جملتا و تفصیلا دعوت به حق می کند و اگر او در أمری دعوت به حق می کرد و در أمری دیگر، دعوت به حق نمی کرد ، معصوم (ع) درباره وی اینگونه نمی فرمود : « جائز نیست هیچ مسلمانی برخلاف وی عمل کند و کسی که اینکار را انجام دهد از دوزخیان است، برای اینکه وی دعوت به حق میکند وهدایت به راه راست می کند ) و مردم را به پیروی از وی امر نمی کردند . و قاعده عقیدتی که در حوزه های علمیه آن را قبول دارند این است : که امر به تبعیت ازغیر معصوم صحیح نیست زیرا در این صورت امر به تبعیت از کسی می شود که خطا و معصیت می کند زیرا که غیر معصوم إشتباه می کند و در نتیجه : امر به پیروی از غیر معصوم امر به معصیت می شود که قطعاً باطل است.
پس در این صورت مقصود این است که او (یمانی ) مردم را وارد باطل نمی کند و آنها را از حق خارج نمی سازد و این به معنی عصمت است ، و از اینجا میفهمیم که یمانی نائب خاص و سفیری از جانب امام مهدی (ع) است ضمن اینکه او مهدی أول مذکور در وصیت رسول خدا (ص) است و مهدی اوّل حجتی از حجتهای الهی است ومعصوم و منصوص العصمه است، همانگونه که مطلب قابل استفاده از این قسمت روایت : «جائز نیست که هیچ مسلمانی از وی سرپیچی کند و اگر کسی ایذکار را انجام دهد از دوزخیان است» این است که یمانی صاحب ولایت الهی است پس یا إنسان از وی پیروی می کند و از دشمنانش بیزاری می جوید ویا اهل جهنم می شود .
ودر جایی دیگر نویسنده کتاب ، بر این کلام امام باقر (ع) : « گوئی که قومی از ناحیه مشرق خارج می شوند و حق خود را طلب می کنند ولی به انها داده نمی شود..... وانها پرجم را به هیچ کس نمی دهند مگر به صاحبشان ، کشته هایشان شهیدند، ولی اگر من آن زمان را درک کنم جانم را برای صاحب الأمر نگاه میدارم» این شرح را زده است :...این حدیث دلالت میکند براینکه نشستن و حفظ جان تا زمان خروج امام مهدی (ع) از مکه بر پیوستن به پرچم یمانی ارجحیت دارد ...) فقه علائم الظهور ص34.
و پس از اینکه از استدلالهای سابق ، بی ارزش بودن این نظریه و پوچی تفکر کسی که امثال این نظریه را مطرح می کند ، روشن شد ، سؤالی میپرسم و آن اینکه : آیا مردم باید از تو(نویسنده کتاب ) إطاعت کنند یا از ائمه (ع) ؛ أئمه (ع) مردم را به شتافتن به سوی یمانی و یاری کردن او أمر فرمودند ، و تو مردم را أمر به عدم یاری یمانی وعدم پیروی از او می کنی، و می گویی که این فرموده امام باقر(ع) : « ...جانم را برای صاحب الأمر نگاه میدارم » دلالت بر آن می کندکه نباید یمانی را یاری کرد با اینکه این روایت متشابه است و به هیچ وجه دلالت بر راهنمائی مردم به دست کشیدن ازیاری یمانی ندارد بلکه چیزی که حدیث ، بر آن دلالت میکند ، محافظت از جان است تا زماینکه حرکت امام (ع) آغاز شود و حرکت امام (ع) با یمانی آغاز می شود ، پس کجا سرگردان میشوید و به کجا می روید ؟ و چرا اینگونه اصرار بر گمراه کردن مردم و باز داشتن ایشان از یاری یمانی می کنی (ای نویسنده کتاب ) با اینکه او وزیر امام مهدی (ع) است ، و همانطور که روشن شد او وصی امام مهدی (ع) نیز است ، و او همان مهدی أوّل و پدر مهدیون (ع) که در دولت عدل الهی حکومت میکنند است ، لا اله الا الله و لا حول ولا قوة الا بالله العلی العظیم ، مگر! یمانی وزیر امام مهدی (ع) و پرچم دار وی نیست ؟ وهر وزیری پرچم رهبرش را بلند می کند ، پس پرچم یمانی همان پرچم امام مهدی (ع) است ، پرچم یکی است و پرچم دار، یمانی است ، همانطور که علی ابن ابی طالب (ع) پرچم دار پیامبر (ص) بود .
ادامه دارد ...
سپس نویسنده بر روایت یمانی و بر این گفته امام (ع) (و اگر یمانی آمد به سویش بشتاب زیرا پرچمش پرچم هدایت است، و برهیچ مسلمانی جایز نیست که از وی روی بگرداند ( ان یلتوی علیه ) و هرکس که این کار را انجام دهد اهل جهنم است، برای اینکه وی دعوت میکند به حق و هدایت به راه راست می کند)
اینگونه حاشیه می زند : به عبارتی دقیق تر روایت دلالت دارد بر حرام بودن فعالیت برضد یمانی برای اینکه به حرکت او آسیب می زند ، پس فرق است میان تعبیر روی گرداندن از او و مقابله با او ...) ص28
نویسنده میخواهد بگوید : که اگر هم برای مردم روشن شد که یمانی آمده است ، آنچه که حرام است ایستادن در مقابل اوست نه رویگرداندن از او و یاری نکردنش . پناه بر خدا ، پناه بر خدا ، پناه بر خدا .
با اینکه در آخر روایت علت حرمت رویگرداندن از او را بیان کرده است : « برای اینکه او دعوت به حق میکند » پس اگر ترک وی و عدم پیروی از وی جائز باشد، میگویم : اگر وی حق است و به حق دعوت میکند و حق یکی است و متعدد نیست پس بعد از حق چه چیزی جز گمراهی است ؟ کجا سرگردان می شوید و به کجا میروید؟ معنای نخستی که از کلمه ( التواء) به ذهن متبادر میشود پشت کردن و اعراض کردن است پس کلمه «التواء» خودش متضمن معنای «عن » می باشد ، پس مراد از روایت این است : (برای هیچ مسلمانی جائز نیست که از او سرپیچی کند یا بر ضد او بایستد).
و جمله ( یدعوا الی الحق = دعوت به حق می کند ) یعنی او جملتا و تفصیلا دعوت به حق می کند و اگر او در أمری دعوت به حق می کرد و در أمری دیگر، دعوت به حق نمی کرد ، معصوم (ع) درباره وی اینگونه نمی فرمود : « جائز نیست هیچ مسلمانی برخلاف وی عمل کند و کسی که اینکار را انجام دهد از دوزخیان است، برای اینکه وی دعوت به حق میکند وهدایت به راه راست می کند ) و مردم را به پیروی از وی امر نمی کردند . و قاعده عقیدتی که در حوزه های علمیه آن را قبول دارند این است : که امر به تبعیت ازغیر معصوم صحیح نیست زیرا در این صورت امر به تبعیت از کسی می شود که خطا و معصیت می کند زیرا که غیر معصوم إشتباه می کند و در نتیجه : امر به پیروی از غیر معصوم امر به معصیت می شود که قطعاً باطل است.
پس در این صورت مقصود این است که او (یمانی ) مردم را وارد باطل نمی کند و آنها را از حق خارج نمی سازد و این به معنی عصمت است ، و از اینجا میفهمیم که یمانی نائب خاص و سفیری از جانب امام مهدی (ع) است ضمن اینکه او مهدی أول مذکور در وصیت رسول خدا (ص) است و مهدی اوّل حجتی از حجتهای الهی است ومعصوم و منصوص العصمه است، همانگونه که مطلب قابل استفاده از این قسمت روایت : «جائز نیست که هیچ مسلمانی از وی سرپیچی کند و اگر کسی ایذکار را انجام دهد از دوزخیان است» این است که یمانی صاحب ولایت الهی است پس یا إنسان از وی پیروی می کند و از دشمنانش بیزاری می جوید ویا اهل جهنم می شود .
ودر جایی دیگر نویسنده کتاب ، بر این کلام امام باقر (ع) : « گوئی که قومی از ناحیه مشرق خارج می شوند و حق خود را طلب می کنند ولی به انها داده نمی شود..... وانها پرجم را به هیچ کس نمی دهند مگر به صاحبشان ، کشته هایشان شهیدند، ولی اگر من آن زمان را درک کنم جانم را برای صاحب الأمر نگاه میدارم» این شرح را زده است :...این حدیث دلالت میکند براینکه نشستن و حفظ جان تا زمان خروج امام مهدی (ع) از مکه بر پیوستن به پرچم یمانی ارجحیت دارد ...) فقه علائم الظهور ص34.
و پس از اینکه از استدلالهای سابق ، بی ارزش بودن این نظریه و پوچی تفکر کسی که امثال این نظریه را مطرح می کند ، روشن شد ، سؤالی میپرسم و آن اینکه : آیا مردم باید از تو(نویسنده کتاب ) إطاعت کنند یا از ائمه (ع) ؛ أئمه (ع) مردم را به شتافتن به سوی یمانی و یاری کردن او أمر فرمودند ، و تو مردم را أمر به عدم یاری یمانی وعدم پیروی از او می کنی، و می گویی که این فرموده امام باقر(ع) : « ...جانم را برای صاحب الأمر نگاه میدارم » دلالت بر آن می کندکه نباید یمانی را یاری کرد با اینکه این روایت متشابه است و به هیچ وجه دلالت بر راهنمائی مردم به دست کشیدن ازیاری یمانی ندارد بلکه چیزی که حدیث ، بر آن دلالت میکند ، محافظت از جان است تا زماینکه حرکت امام (ع) آغاز شود و حرکت امام (ع) با یمانی آغاز می شود ، پس کجا سرگردان میشوید و به کجا می روید ؟ و چرا اینگونه اصرار بر گمراه کردن مردم و باز داشتن ایشان از یاری یمانی می کنی (ای نویسنده کتاب ) با اینکه او وزیر امام مهدی (ع) است ، و همانطور که روشن شد او وصی امام مهدی (ع) نیز است ، و او همان مهدی أوّل و پدر مهدیون (ع) که در دولت عدل الهی حکومت میکنند است ، لا اله الا الله و لا حول ولا قوة الا بالله العلی العظیم ، مگر! یمانی وزیر امام مهدی (ع) و پرچم دار وی نیست ؟ وهر وزیری پرچم رهبرش را بلند می کند ، پس پرچم یمانی همان پرچم امام مهدی (ع) است ، پرچم یکی است و پرچم دار، یمانی است ، همانطور که علی ابن ابی طالب (ع) پرچم دار پیامبر (ص) بود .
ادامه دارد ...
فدك فاطمه- تعداد پستها : 148
تاريخ التسجيل : 2008-10-09
نصيحتى براى حوزه هاى علميه وطالبان حق
وروایت هایی که امر به شتافتن به سوی یمانی و بیعت کردن با او و یاری دادنش میکنند و تخلف کننده از یمانی را از اهل جهنم معرفی می کنند زیادند و در عین حال محکم ، و ظاهراً شیخ محمد السند هیچ تلاشی ندارد مگر باز داشتن مردم از یاری یمانی و منحرف کردن آنها از پیروی او ، با اینکه امام (ع) درباره یمانی فرموده است : «جائز نیست هیچ مسلمانی از او سرپیچی کند، واگر کسی چنین کرد از جهنمیان است » و عمل این نویسنده مرا به یاد ابوموسی أشعری میاندازد هنگامی که مردم را با چنگ زدن به متشابهات و مغالطاتی که انجام داد از پیروی علی بن ابی طالب (ع) بازداشت و منصرف ساخت ، وآن نبود مگر به خاطر ترسی که در نفس وی وجود داشت و آن نیست مگر خود بینی که ابلیس (لع) را به خواری کشاند و امروز نیز پیروان ابلیس (لع) را به خواری می کشاند ، پس به تحقیق که شهادت دادن به اینکه « مهدی و مهدیون از فرزندانش حجت های الهی هستند » « اشهد ان المهدی و المهدیین من ولده حجج الله » بر ایشان سنگین است همانگونه که شهادت دادن به اینکه علی (ع) و ائمه (ع) از فرزندانش حجت های الهی هستند« اشهد ان علیا و الائمة من ولده حجج الله » بر پیشینیان ایشان سنگین بود .
و اینان پس از اینکه حجت بر حقانیت این دعوت بر ایشان اقامه شد و گردنشان را گرفت شروع کردند به یافتن راهی برای ترک یاری یمانی ، حتی اگر با دلیل ثابت شود که این شخصی که آمده یمانی است . و من مردم را از اینگونه موضع گیری بر حذر میدارم ؛ زیرا هر کس که این راه را درپیش بگیرد ، مانند ابلیس (لع) می باشد هنگامی که عبادت خدا را قبول کرد ولی سجده برای آدم (ع) را قبول نکرد ، واینان ، به ادعای خودشان ، امام (ع) را قبول دارند ولی وصی و فرستاده او یعنی مهدی اول یا همان یمانی موعود را قبول نمی کنند .
واینان مانند کسانی هستند که پیامبر (ص) را قبول دارند ولی ولایت علی (ع) را قبول ندارند. وبه عبارتی دیگر می گویند : ما تو را میشناسیم که فرزند امام مهدی (ع) و وصی او و مهدی أوّل و یمانی موعود هستی ، ولی یاریت نمی کنیم ( ای فرزند فاطمه برگرد...) یا به عبارت دیگر (قلبهایمان با تو است ولی شمشیرهایمان برضد تو.)
واین روایت که شیخ محمد السند آنرا نقل کرده است را نقل می کنم برای اینکه حجتی باشد بر او ، شاید توسط آن موعظه شود ص40 کتاب فقه علائم الظهور. از امام باقر(ع) : «... و سپس او وسیصد و اندی نفر از همراهانش که با وی ، میان رکن و مقام بیعت می کنند از مکه خارج میشوند ، عهد نامه پیامبر (ص) و پرچم ، و اسلحه اش همراهش است ، و وزیرش درکنار اوست ، منادی از آسمان ، در مکه صیحه می زند به نام او و أمرش ، تا اینکه همه اهل زمین میشنوند نامش نام پیامبری است اگر فهمش برشما مشکل شد پس عهدنامه پيغمبر(ص) و پرچمش واسلحه اش و نفس زکیه از فرزندان حسین (ع) برایتان مشكل نمی شود و اگر فهمش بر شما سخت گشت ، فهم صیحه آسمانی که به نامش و أمرش زده می شود بر شما سخت نمی باشد و بر حذر باشید شذاذ ازآل محمد علیهم السلام زیرا که برای آل محمد وعلی پرچمی است و برای دیگران پرچم هایی است پس سرجای خود بنشینید و تکان نخورید و ازهیچ کس پیروی نکنید تا اینکه مردی از فرزندان حسین (ع) که عهدنامه پیامبر(ص) و پرچم و اسلحه اش همراه اوست بیاید، وعهدنامه پیامبر (ص) در نزد علی بن الحسین (ع) بود وسپس در نزد محمد بن علی(ع) ، و خداوند هرچه که بخواهد انجام می دهد . همیشه همراه ایشان (ائمه ع) باش، و بر حذر باش از آنهایی که برایت ذکر کردم ، پس اگر مردی أز آنها(آل محمد ع) خروج کرد که همراهش سیصد و اندی نفربودند و پرچم پیامبر(ص) را در دست داشت و به سوی مدینه حرکت کرد تا اینکه به منطقه بیداء برسد می گوید : این همان مکانی است که آن قومی که قرار است در زمین فرو روند در آن فرو می روند و این آیه اشاره به آن دارد : « آیا کسانی که مکر کردند و کارهای پست انجام دادند خود را در أمان یافتند از اینکه خداوند آنها را در زمین فرو برد یا اینکه عذاب بر ایشان فرود آید از آنجائی که احساس نمی کنند # یا آنها را در حال مشغولیت به دنیا فرا بگیرد و ایشان خدا را عاجز نمی کنند...) بحارالأنوار ج52 ص223
ادامه دارد ...
و اینان پس از اینکه حجت بر حقانیت این دعوت بر ایشان اقامه شد و گردنشان را گرفت شروع کردند به یافتن راهی برای ترک یاری یمانی ، حتی اگر با دلیل ثابت شود که این شخصی که آمده یمانی است . و من مردم را از اینگونه موضع گیری بر حذر میدارم ؛ زیرا هر کس که این راه را درپیش بگیرد ، مانند ابلیس (لع) می باشد هنگامی که عبادت خدا را قبول کرد ولی سجده برای آدم (ع) را قبول نکرد ، واینان ، به ادعای خودشان ، امام (ع) را قبول دارند ولی وصی و فرستاده او یعنی مهدی اول یا همان یمانی موعود را قبول نمی کنند .
واینان مانند کسانی هستند که پیامبر (ص) را قبول دارند ولی ولایت علی (ع) را قبول ندارند. وبه عبارتی دیگر می گویند : ما تو را میشناسیم که فرزند امام مهدی (ع) و وصی او و مهدی أوّل و یمانی موعود هستی ، ولی یاریت نمی کنیم ( ای فرزند فاطمه برگرد...) یا به عبارت دیگر (قلبهایمان با تو است ولی شمشیرهایمان برضد تو.)
واین روایت که شیخ محمد السند آنرا نقل کرده است را نقل می کنم برای اینکه حجتی باشد بر او ، شاید توسط آن موعظه شود ص40 کتاب فقه علائم الظهور. از امام باقر(ع) : «... و سپس او وسیصد و اندی نفر از همراهانش که با وی ، میان رکن و مقام بیعت می کنند از مکه خارج میشوند ، عهد نامه پیامبر (ص) و پرچم ، و اسلحه اش همراهش است ، و وزیرش درکنار اوست ، منادی از آسمان ، در مکه صیحه می زند به نام او و أمرش ، تا اینکه همه اهل زمین میشنوند نامش نام پیامبری است اگر فهمش برشما مشکل شد پس عهدنامه پيغمبر(ص) و پرچمش واسلحه اش و نفس زکیه از فرزندان حسین (ع) برایتان مشكل نمی شود و اگر فهمش بر شما سخت گشت ، فهم صیحه آسمانی که به نامش و أمرش زده می شود بر شما سخت نمی باشد و بر حذر باشید شذاذ ازآل محمد علیهم السلام زیرا که برای آل محمد وعلی پرچمی است و برای دیگران پرچم هایی است پس سرجای خود بنشینید و تکان نخورید و ازهیچ کس پیروی نکنید تا اینکه مردی از فرزندان حسین (ع) که عهدنامه پیامبر(ص) و پرچم و اسلحه اش همراه اوست بیاید، وعهدنامه پیامبر (ص) در نزد علی بن الحسین (ع) بود وسپس در نزد محمد بن علی(ع) ، و خداوند هرچه که بخواهد انجام می دهد . همیشه همراه ایشان (ائمه ع) باش، و بر حذر باش از آنهایی که برایت ذکر کردم ، پس اگر مردی أز آنها(آل محمد ع) خروج کرد که همراهش سیصد و اندی نفربودند و پرچم پیامبر(ص) را در دست داشت و به سوی مدینه حرکت کرد تا اینکه به منطقه بیداء برسد می گوید : این همان مکانی است که آن قومی که قرار است در زمین فرو روند در آن فرو می روند و این آیه اشاره به آن دارد : « آیا کسانی که مکر کردند و کارهای پست انجام دادند خود را در أمان یافتند از اینکه خداوند آنها را در زمین فرو برد یا اینکه عذاب بر ایشان فرود آید از آنجائی که احساس نمی کنند # یا آنها را در حال مشغولیت به دنیا فرا بگیرد و ایشان خدا را عاجز نمی کنند...) بحارالأنوار ج52 ص223
ادامه دارد ...
فدك فاطمه- تعداد پستها : 148
تاريخ التسجيل : 2008-10-09
نصيحتى براى حوزه هاى علميه وطالبان حق
امام باقر (ع) پس از اینکه در آغاز روایت ، امام مهدی (ع) و وزیرش را ذکر فرمود ، در پایان روایت حرکت مقدمه سازی اش را بیان می فرماید و مردم را به مردی از فرزندان حسین (ع) توجه می دهد و آن مرد ، همانطور که در « بیان یمانی » و در بیانات و کتابهای منتشرشده توسط «انصار المهدی » و همچنین درهمین روایت فوق روشن شد ، مهدی أول است که وی وصف میشود به اینکه « عهد نامه پیامبر همراهش است » ومنظور از عهد ، وصیت است و مهدی أول در وصیت رسول خدا (ص) ذکر شده و نامش احمد و وی همانگونه که پیامبر خدا (ص) وصفش کرد أولین ایمان آورنده به امام مهدی (ع) در آغاز ظهورش است و پرچمش ، پرچم رسول الله (ص) یعنی «البیعة لله » است یعنی دعوت به تنصیب الهی و عدم پذیرش چیزهای دیگر ، و اسلحه اش اسلحه رسول خدا یعنی « قرآن و علم » است . و این دعوت یمانیه مبارکه تمام چیزهایی که امام باقر (ع) ذکر فرموده بود را در خود جمع کرده است . پس کجا سرگردان میشوید و به کجا میروید ؟ سپس امام باقر (ع) بیان فرمود: که شخصی که میآید همراهش سیصد و اندی نفر میباشند و به مدینه میرود . در صورتی که در مورد امام مهدی (ع) ، همانطور که در روایت ذکر شده است ، این سیصد و اندی نفر، در مکه دورش جمع میشوند اما این کسی که در این روایت مذکور است به اینکه : « تا اینکه ببینی مردی از فرزندان حسین (ع) را که عهدنامه پیامبر (ص) و پرچم و اسلحه ایشان را به همراه دارد » همان کسی است که اصحاب امام مهدی (ع) را جمع میکند واز مردم برای امام (ع) بیعت می گیرد و او وزیر و وصی امام (ع) و مهدی أول و یمانی موعود است ، و ائمه (ع) این مرد را از علامات امام مهدی (ع) قرارداده اند و نشانه اش را ، عهدنامه و پرچم و اسلحه پیامبر (ص) قرار داده اند (همانطور که این نشانه ها را برای امام مهدی (ع) نیز ذکر کرده اند) برای اینکه او حجتی از حجتهای الهی است و مهدیون (ع) نیز حجتهای الهی هستند همانطور که در نصوص متواتر ذکر شده است و امام باقر (ع) مردم را به پیروی از وی (مردی از فرزندان حسین (ع ) أمر فرموده است همانگونه که مردم را به پیروی از یمانی أمر فرموده و همانگونه که مردم را به پیروی از کسی که از رود فرات میگذرد (احمد) أمر فرموده و پیامبر(ص) نیزدر وصیتش مردم را به پیروی از مهدی أول (احمد) أمر فرمود و اینها همه یکی هستند ، او همان یمانی و وصی وفرستاده امام مهدی (ع) به سوی مردم است
ودر کتاب « یمانی پرچم هدایت » تأ لیف سید محمد علی الحلو (که از انتشارات همان مؤسسه زیرنظر سید علی سیستانی است ) این معنی را در سرتاسر کتاب ، به روشنی می توانی دریابی که : یمانی حق محض است و وی مردم را به ولایت الهی و حاکمیت خدا میخواند بدون هیچ حساب باز کردنی بر معادلات سیاسی موجود در میدان ، که فکر دموکراسی و انتخابات و حاکمیت مردم بر آن استوار است ، یعنی یمانی پرچم «البیعة لله» را به طور حقیقی بلند می کند و او دعوت کننده به آن (بیعت برای خدا ) است بوسیله دعوتش به حاکمیت خدا و کنار زدن انتخابات و دموکراسی و حکومت مردم.
او در کتاب خود اینچنین میگوید : «... منظور از ولایت و اظهار برائت از مشرکین ، فقط گفتن آن با زبان یا شعاردادن نیست بلکه این ولایت و برائت از مشرکین باید آثری بر حرکت انسان داثته باشد و چه بسا ادعای ولایت یا برائت وجود داشته باشد بدون اینکه هیچ أثری بر آن مترتب شود، بلکه ولایت و برائتی که دیگران برایش حساب باز می کنند ، نقاط تمییز و مشخصه هایی دارد به اینکه آن ، حقیقتا ولایت خدا و رسولش واهل بیتش (ع) است که بدون هیچ تأثیر پذیری از معادلات سیاسی در تعامل با حوادث روزمره ، عمل می کند ، بلکه بايد همه تحرکات و افعال ، بر محور ولایت و برائت باشد و اگر غیر از این باشد شاید بتوان از آنها به حرکت های ولائی مرتجله نام برد یعنی حرکاتی که بیشتر از آنکه جنبه ولائی و مذهبی داشته باشند جنبه سیاسی محض دارند ...) الیمانی رایة هدی ص67
و همچنین میگوید :«... یمانی جایگاه خاصی در این توجیهات اصلاحی و تغیرات فکری خواهد داشت و در حرکتش آنهایی که پس از جولانهایی که در اندیشه های دیگردادند و قصد کردند از نو پیروش باشند و با تمام قدرت پیرویشان از او را اعلان کنند موجود می باشند و اینها همان توابین متطهرین هستند (بر حسب روایت ) وتوبه و تطهیرشان اشاره به آزاد شدنشان از تمام آنچه که خلاف حق باور داشتند و همچنین اشاره به توبه کردن از توافقشان بر عدم یاری دادن یمانی دارد و لذا آنها به حقیقت یاری نکردن حق (در هنگامی که برخلاف آن بودند ) پی می برند و مصیبتها و بلاهایی که برایشان پیش می آید ، تکانی در نهادشان پدید میآورد و توبه میکنند و اعلان پیروی می کنند از هر حرکتی که با حق و برای نصرت حق باشد ، واین خصوصیات را جز در حرکت یمانی که برای مقابله با سفیانی و سرکشیهایش است نمی یابند..)یمانی رایةهدی ص 71
ادامه دارد ...
ودر کتاب « یمانی پرچم هدایت » تأ لیف سید محمد علی الحلو (که از انتشارات همان مؤسسه زیرنظر سید علی سیستانی است ) این معنی را در سرتاسر کتاب ، به روشنی می توانی دریابی که : یمانی حق محض است و وی مردم را به ولایت الهی و حاکمیت خدا میخواند بدون هیچ حساب باز کردنی بر معادلات سیاسی موجود در میدان ، که فکر دموکراسی و انتخابات و حاکمیت مردم بر آن استوار است ، یعنی یمانی پرچم «البیعة لله» را به طور حقیقی بلند می کند و او دعوت کننده به آن (بیعت برای خدا ) است بوسیله دعوتش به حاکمیت خدا و کنار زدن انتخابات و دموکراسی و حکومت مردم.
او در کتاب خود اینچنین میگوید : «... منظور از ولایت و اظهار برائت از مشرکین ، فقط گفتن آن با زبان یا شعاردادن نیست بلکه این ولایت و برائت از مشرکین باید آثری بر حرکت انسان داثته باشد و چه بسا ادعای ولایت یا برائت وجود داشته باشد بدون اینکه هیچ أثری بر آن مترتب شود، بلکه ولایت و برائتی که دیگران برایش حساب باز می کنند ، نقاط تمییز و مشخصه هایی دارد به اینکه آن ، حقیقتا ولایت خدا و رسولش واهل بیتش (ع) است که بدون هیچ تأثیر پذیری از معادلات سیاسی در تعامل با حوادث روزمره ، عمل می کند ، بلکه بايد همه تحرکات و افعال ، بر محور ولایت و برائت باشد و اگر غیر از این باشد شاید بتوان از آنها به حرکت های ولائی مرتجله نام برد یعنی حرکاتی که بیشتر از آنکه جنبه ولائی و مذهبی داشته باشند جنبه سیاسی محض دارند ...) الیمانی رایة هدی ص67
و همچنین میگوید :«... یمانی جایگاه خاصی در این توجیهات اصلاحی و تغیرات فکری خواهد داشت و در حرکتش آنهایی که پس از جولانهایی که در اندیشه های دیگردادند و قصد کردند از نو پیروش باشند و با تمام قدرت پیرویشان از او را اعلان کنند موجود می باشند و اینها همان توابین متطهرین هستند (بر حسب روایت ) وتوبه و تطهیرشان اشاره به آزاد شدنشان از تمام آنچه که خلاف حق باور داشتند و همچنین اشاره به توبه کردن از توافقشان بر عدم یاری دادن یمانی دارد و لذا آنها به حقیقت یاری نکردن حق (در هنگامی که برخلاف آن بودند ) پی می برند و مصیبتها و بلاهایی که برایشان پیش می آید ، تکانی در نهادشان پدید میآورد و توبه میکنند و اعلان پیروی می کنند از هر حرکتی که با حق و برای نصرت حق باشد ، واین خصوصیات را جز در حرکت یمانی که برای مقابله با سفیانی و سرکشیهایش است نمی یابند..)یمانی رایةهدی ص 71
ادامه دارد ...
فدك فاطمه- تعداد پستها : 148
تاريخ التسجيل : 2008-10-09
نصيحتى براى حوزه هاى علميه وطالبان حق
و اینجا میخواهم إشاره ای داشته باشم به اینکه نویسنده یک نکته را اشتباه فهمیده است و آن هنگامی است که گمان کرده که یمانی از کشور یمن میآید و زیدیه ای که در روایات ذکر شده اند زیدیه یمن هستند . و من در این کتاب مختصر نمی خواهم إشتباهات کسانی که در مورد امام مهدی (ع) کتاب نوشته اند را بگویم ، و برادران انصار (در حوزه امام مهدی ع) این امر را عهده دارهستند و إن شاءالله متصدی بیان این حقیقت به طور مفصل خواهند بود . و من تمام کسانی را که دربارۀ امام مهدی(ع ) کتاب مینویسند را نصیحت میکنم که کتابهای أنصار را بخوانند که از جمله آنها کتاب « الرد القاصم » و « الرد الحاسم » و « نور المبین» و «بلاغ المبین» و«یمانی موعود حجت خدا » و «طلوع کننده مشرق » و دایة الارض» و... است برای اینکه چیزی از قضیه امام مهدی (ع) را بفهمند و چه بسا اگر کسی از هوی و هوس و خود بینی به دور باشد حقیقت را درک کند. و برادران أنصار متصدی در آوردن اشتباهات شما در کتابهایتان می باشند پس انصاف داشته باشید و حق را بیان کنید.
و بدانید که در طول تاریخ این دین حق (دین اسلام محمدی) یعنی از زمان غیبت کبری تا به إمروز ، هیچ گاه قضیه إمام مهدی (ع) و روایات پیامبر(ص) و ائمه (ع) که إختصاص به امام مهدی (ع ) دارد اینگونه و به این وضوح بیان نشده است و امروز به فضل و کرم خداوند متعال و به فضل این دعوت یمانیه حقه این روایات استحکام بخشیده شده است و مراد از آنها روشن شده است . و این خود ، نشانه ای از نشانه های این دعوت حق است.
مالک جهنی می گوید به أبی جعفر(ع) عرض کردم : « ما صاحب این أمر را به اوصافی توصیف میکنیم که شبیه هیچ یک از مردم نمی باشد.
ایشان (ع) فرمودند : نه ؛ به خدا سوگند که آن هرگز نمی باشد تا اینکه خودش بر شما بدان احتجاج کند و شما را به آن دعوت کند » کتاب الغیبه نعمانی ص377
یعنی شما هرچه کوشش کنید که روایات آل محمد (ع) را که در مورد امام مهدی (ع) و تفاصیل قضیۀ اش و چگونگی قیام و حوادث سالهای ظهور و آغاز زمان ظهورش است را کاملا بفهمید نخواهید توانست ، همانطوری که امام (ع) فرمود :« نه به خدا سوگند که آن هرگز نمی باشد » و بر آن سوگند یاد فرمود . و اوصافی که مورد نظر جهنی بود اوصاف خود شخص و اوصاف قضیه ومتعلقاتش است علی الخصوص در دوره قبل از قیام ، در زمان دعوت مسالمت آمیز که امام (ع) در آن دوره ، مردم را به بیعت دعوت می کند و کلام امام باقر(ع) آن را روشن میسازد در آنجایی که میگوید : « تا اینکه خودش بر شما بدان احتجاج کند و شما را به آن دعوت کند» یعنی خود اوست که شما را با سخنان وبیاناتش به حقیقت این أمر آگاه میکند ؛ پس إمام (ع) مقرر فرموده است که این أمر بر مردم مشتبه باشد و کسی که آن را روشن می سازد ، خود صاحب الامر باشد تا به این وسیله ، صاحب حق برای همه مشخص گردد .
و پیامبر خدا (ص) در حدیثی می فرماید : « علمی دارد که اگر وقت قیامش فرا رسد ، آن علم را منتشر می سازد، و خدای عزوجل او را به سخن وا میدارد ، پس آن علم ، او را ندا میدهد : خروج کن ای ولی خدا ، بکش دشمنان خدا را ، و دو پرچم ودو نشانه دارد...» الزام الناصب ج2 ص189
واین علم امروز به فضل خداوند و به فضل این دعوت یمانیه مبارکه حقه ، در میان مردم در حال انتشار است و مردم پس از جهل طولانی آگاه شدند که حجتهای الهی بعد از پیامبر (ص) بیست و چهارنفر می باشند نه دوازده نفر آنگونه که گمان می کردند و این حجتهای الهی همانطورکه در وصیت رسول خدا (ص) در شب وفاتش به امام علی (ع) ذکر شده است : «...دوازده امام (ع) و دوازده مهدی (ع) می باشند » و مردم فهمیدند که مهدی أول همان یمانی است و الآن روشن شد که چرا ائمه (ع) مردم را از جهتی به اطاعت و پیروی از یمانی امر می کردند و از جهتی دیگر مهدی أول (ع) را با نهایت دقت و به طوری که کسی که طالب حق باشد دچار سردرگمی نشود وصف کردند ، پس به مجرد اینکه متوجه این شدیم که یمانی رهبر سیصد و سیزده نفر است و مهدی اول نیزاینچنین است و او اولین سیصد و سیزده نفر و پیش- گیرنده به ایمان است و او از بصره و نامش احمد است و... و... میفهمیم که یمانی و مهدی اول و اولین سیصد و سیزده نفر همه یک شخص هستند و او شعار أهل طالقان است همانگونه که در روایت آمده است که شعارشان : « احمد ، احمد » است
ادامه دارد ...
و بدانید که در طول تاریخ این دین حق (دین اسلام محمدی) یعنی از زمان غیبت کبری تا به إمروز ، هیچ گاه قضیه إمام مهدی (ع) و روایات پیامبر(ص) و ائمه (ع) که إختصاص به امام مهدی (ع ) دارد اینگونه و به این وضوح بیان نشده است و امروز به فضل و کرم خداوند متعال و به فضل این دعوت یمانیه حقه این روایات استحکام بخشیده شده است و مراد از آنها روشن شده است . و این خود ، نشانه ای از نشانه های این دعوت حق است.
مالک جهنی می گوید به أبی جعفر(ع) عرض کردم : « ما صاحب این أمر را به اوصافی توصیف میکنیم که شبیه هیچ یک از مردم نمی باشد.
ایشان (ع) فرمودند : نه ؛ به خدا سوگند که آن هرگز نمی باشد تا اینکه خودش بر شما بدان احتجاج کند و شما را به آن دعوت کند » کتاب الغیبه نعمانی ص377
یعنی شما هرچه کوشش کنید که روایات آل محمد (ع) را که در مورد امام مهدی (ع) و تفاصیل قضیۀ اش و چگونگی قیام و حوادث سالهای ظهور و آغاز زمان ظهورش است را کاملا بفهمید نخواهید توانست ، همانطوری که امام (ع) فرمود :« نه به خدا سوگند که آن هرگز نمی باشد » و بر آن سوگند یاد فرمود . و اوصافی که مورد نظر جهنی بود اوصاف خود شخص و اوصاف قضیه ومتعلقاتش است علی الخصوص در دوره قبل از قیام ، در زمان دعوت مسالمت آمیز که امام (ع) در آن دوره ، مردم را به بیعت دعوت می کند و کلام امام باقر(ع) آن را روشن میسازد در آنجایی که میگوید : « تا اینکه خودش بر شما بدان احتجاج کند و شما را به آن دعوت کند» یعنی خود اوست که شما را با سخنان وبیاناتش به حقیقت این أمر آگاه میکند ؛ پس إمام (ع) مقرر فرموده است که این أمر بر مردم مشتبه باشد و کسی که آن را روشن می سازد ، خود صاحب الامر باشد تا به این وسیله ، صاحب حق برای همه مشخص گردد .
و پیامبر خدا (ص) در حدیثی می فرماید : « علمی دارد که اگر وقت قیامش فرا رسد ، آن علم را منتشر می سازد، و خدای عزوجل او را به سخن وا میدارد ، پس آن علم ، او را ندا میدهد : خروج کن ای ولی خدا ، بکش دشمنان خدا را ، و دو پرچم ودو نشانه دارد...» الزام الناصب ج2 ص189
واین علم امروز به فضل خداوند و به فضل این دعوت یمانیه مبارکه حقه ، در میان مردم در حال انتشار است و مردم پس از جهل طولانی آگاه شدند که حجتهای الهی بعد از پیامبر (ص) بیست و چهارنفر می باشند نه دوازده نفر آنگونه که گمان می کردند و این حجتهای الهی همانطورکه در وصیت رسول خدا (ص) در شب وفاتش به امام علی (ع) ذکر شده است : «...دوازده امام (ع) و دوازده مهدی (ع) می باشند » و مردم فهمیدند که مهدی أول همان یمانی است و الآن روشن شد که چرا ائمه (ع) مردم را از جهتی به اطاعت و پیروی از یمانی امر می کردند و از جهتی دیگر مهدی أول (ع) را با نهایت دقت و به طوری که کسی که طالب حق باشد دچار سردرگمی نشود وصف کردند ، پس به مجرد اینکه متوجه این شدیم که یمانی رهبر سیصد و سیزده نفر است و مهدی اول نیزاینچنین است و او اولین سیصد و سیزده نفر و پیش- گیرنده به ایمان است و او از بصره و نامش احمد است و... و... میفهمیم که یمانی و مهدی اول و اولین سیصد و سیزده نفر همه یک شخص هستند و او شعار أهل طالقان است همانگونه که در روایت آمده است که شعارشان : « احمد ، احمد » است
ادامه دارد ...
فدك فاطمه- تعداد پستها : 148
تاريخ التسجيل : 2008-10-09
نصيحتى براى حوزه هاى علميه وطالبان حق
ونصیحتم به طلاب حوزه علمیه و همه کسانیکه در موضوع امام مهدی(ع) کتاب مینویسند این است که منصف باشند حد اقل با خودشان ، و قلب هایشان را به سوی حکمت یمانیه معطوف گردانند ، و ظن وگمانهایشان را در کتابها ننویسند و سپس اینگونه مقرر کنند که هر آنچه که خودشان نوشته اند حق آشکار و صراط مستقیم است ، که در این صورت ، مردم را گمراه می کنند بعد ازآنیکه خود گمراه شدند و پیشوایان گمراهی ( ائمة الضلال ) به حساب می آیند .
پس به درستی که حسابرسی مردم به دست آقایم و مولایم و پدرم امام مهدی(ع) نزدیک است وخیلی نزدیک تر از آنچه که تصورش را می کنید و در آن هنگام ، آنان که بر باطل هستند پشیمان خواهند شد و پس از آن نیز آری ،حاکم خداست و وعدگاه ، قیامت است .
و هرکس که حتی یک حرف می نویسد این فرموده خداوند متعال را جلو چشمانش قرار دهد : {مَا يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاَّ لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ}(ق/18) .
((إنسان هیچ سخنی را بر زبان نمی آورد مگر اینکه فرشته ای مراقب و آماده برای انجام مأموریت (و ظبط آن) است) (سورۀ ق ایه 18)
ومن ( و به خدا پناه میبرم از منیت ) سید علی سیستانی و این نویسندگان را نصیحت میکنم که با چشم انصاف به این دعوت یمانیه مبارکه بنگرند و در جستجو کردن حق و اهلش با خودشان منصف باشند وگرنه ، پس همه بدانند که کسی که امروز درمقابل این حرکت یمانیه مبارکه بایستد نسلهای بعدی ، او را لعنت می کتند همانطور که امروز ، کسانی که درمقلبل پیامبرخدا حضرت محمد بن عبدالله (ص) ایستادند لعنت می شوند .
ودر آخر کتابهای این مرکز (برروی جلد آن) که زیر نظر سید علی سیستانی است نوشته شده است « احمد الحسن » بدون اینکه آنها متوجه باشند. پس به کتابهای خود مراجعه کنند و ببینند آنچه را که گفتم .
و این نشانه دیگری است که برای صاحب حق ظاهر شده است با اینکه آنها نمی خواستند .
پس ندیدم چیزی را مگر اینکه خدا را قبل از آن و همراه آن و پس از آن یافتم همانطور که معصوم (ع) این سخن را فرموده است ؛ و آینده از آن پرهیزکاران است .
{وَاللَّهُ غَالِبٌ عَلَى أَمْرِهِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَعْلَمُونَ}(يوسف/21).
( خداوند بر کار خود پیروز است، ولی بیشتر مردم نمی دانند)
سید احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی(ع)
1/ رجب الحرام / 1426 هـ.ق
16 / مرداد 5/1384 هـ.ش.
پس به درستی که حسابرسی مردم به دست آقایم و مولایم و پدرم امام مهدی(ع) نزدیک است وخیلی نزدیک تر از آنچه که تصورش را می کنید و در آن هنگام ، آنان که بر باطل هستند پشیمان خواهند شد و پس از آن نیز آری ،حاکم خداست و وعدگاه ، قیامت است .
و هرکس که حتی یک حرف می نویسد این فرموده خداوند متعال را جلو چشمانش قرار دهد : {مَا يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاَّ لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ}(ق/18) .
((إنسان هیچ سخنی را بر زبان نمی آورد مگر اینکه فرشته ای مراقب و آماده برای انجام مأموریت (و ظبط آن) است) (سورۀ ق ایه 18)
ومن ( و به خدا پناه میبرم از منیت ) سید علی سیستانی و این نویسندگان را نصیحت میکنم که با چشم انصاف به این دعوت یمانیه مبارکه بنگرند و در جستجو کردن حق و اهلش با خودشان منصف باشند وگرنه ، پس همه بدانند که کسی که امروز درمقابل این حرکت یمانیه مبارکه بایستد نسلهای بعدی ، او را لعنت می کتند همانطور که امروز ، کسانی که درمقلبل پیامبرخدا حضرت محمد بن عبدالله (ص) ایستادند لعنت می شوند .
ودر آخر کتابهای این مرکز (برروی جلد آن) که زیر نظر سید علی سیستانی است نوشته شده است « احمد الحسن » بدون اینکه آنها متوجه باشند. پس به کتابهای خود مراجعه کنند و ببینند آنچه را که گفتم .
و این نشانه دیگری است که برای صاحب حق ظاهر شده است با اینکه آنها نمی خواستند .
پس ندیدم چیزی را مگر اینکه خدا را قبل از آن و همراه آن و پس از آن یافتم همانطور که معصوم (ع) این سخن را فرموده است ؛ و آینده از آن پرهیزکاران است .
{وَاللَّهُ غَالِبٌ عَلَى أَمْرِهِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَعْلَمُونَ}(يوسف/21).
( خداوند بر کار خود پیروز است، ولی بیشتر مردم نمی دانند)
سید احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی(ع)
1/ رجب الحرام / 1426 هـ.ق
16 / مرداد 5/1384 هـ.ش.
فدك فاطمه- تعداد پستها : 148
تاريخ التسجيل : 2008-10-09
مواضيع مماثلة
» بيان براى احزاب
» خطبه هاى اهل البيت (ع)
» ادله براى اثبات و دفاع از وصيت
» قرآن مجید بصورت word قابل جستجو و كپى
» خطبه هاى اهل البيت (ع)
» ادله براى اثبات و دفاع از وصيت
» قرآن مجید بصورت word قابل جستجو و كپى
صفحه 1 از 1
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد