انصار امام احمد الیمانی صلى الله عليه وآله
هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.

وصیت از ادم تا خاتم (ص)

اذهب الى الأسفل

وصیت از ادم تا خاتم (ص) Empty وصیت از ادم تا خاتم (ص)

پست من طرف nasr الثلاثاء 6 أبريل - 16:13

بسم الله الرحمان الرحیم
اللهم صلی علی محمد وال محمد الائمه والمهدین وسلم تسلیما


خداوند متعال می فرماید{ لَقَدْ كَانَ فِي قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِّأُوْلِي الأَلْبَابِ...}

در داستانهای گذشتگان عبرتی برای صاحبدلان باعقل است ...
و حضرت محمد(ص) ((همه شما مسئول وهمه در مقابل افراد تحت تکفل مسئول هستید))
این کلامی است گوهر بار از کتب ورایات اهل بیت(ع) جمع اوریشده تا یاداوری باشد برای مو منین زیرا که می بینینم که در این زمان فتنه ودروغ ونیرنگ(اخر الزمان) همانگونه که بیامبر (ص) فرمودهرکسی که بر دین حق ثابت بماند مانند گرفتن اهن گداخته در دست است .
و نیز دشمنان دین ناب محمدی با وارد کردن شبهات مردم را از امانت گرانبهای رسول اکرم (قران وعترت) دور ساخته اند .
و هر سنتی غیر از عترت وکلام خداوند بدعت می باشد و هر بدعتی باطل است .
بس با استفاده از عبرت گذشتگان حجت خدا را بشناسیم تا در هنگام ظهور صاحب حق در مسیر وی قرار بگیریم و او را تکذیب نکنیم زیرا که خدا وند می فرماید هر گاه فرستادهی برای شما فرستادیم و با هوای نفسانی شما نیاید تکبر کرده بعضی را کشته وبعضی را تکذیب کردید .
عن أبي عبد الله (ع) في خبر طويل قال : ( ... يعرف صاحب هذا الأمر بثلاث لا تكون في غيره : هو أولى الناس بالذي هو قبله ، وهو وصيّه وعنده سلاح رسول الله و وصيته ... ) الكافي : ج1 ص428
نقل از ابی عبدالله (ع) که می فرمایند : صاحب امر را با سه چیز می توان شناخت که در غیر او نیست 1-او اولترین فرد به شخص قبل از خود می باشد 2-او وصی می باشد 3- سلاح انبیا ء واوصیاء را دارد ....
وفي احد مناجاة الإمام الصادق (ع) قال : ( يا من خصنا بالكرامة ووعدنا الشفاعة وحملنا الرسالة وجعلنا ورثة الانبياء وختم بنا الامم السالفة وخصنا بالوصية ) مستدرك الوسائل : ج1ص231 ، ثواب الأعمال : ص95


ودر مناجاتی از ابی عبدالله (ع) که می فرماید : ای انکه کرامت را مختص ما گرداند و به ما وعده شفاعت داددی ورسالت را بر دوش مانهادی وما را واثه انبیاء گرداندی و امتها را با ما ختم کردی ونیز وصیت را در اختصاص ما نها د هی

محور کلام ما وصیت است انهم از ادم تا خاتم (ص) می باشد و با کلام خداوند شروع می کنیم که می فرماید

{ كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِن تَرَكَ خَيْراً الْوَصِيَّةُ لِلْوَالِدَيْنِ وَالأقْرَبِينَ بِالْمَعْرُوفِ حَقّاً عَلَى الْمُتَّقِينَ }

{به شما دستور داده شده که چون یکی از شما را مرگ فرا رسد ، ، برای پدر و مادر وخویشاوندان به چیزی شلیسته عدل وصیت کند این کار سزاوار مقام پرهیزکاران است } (البقره 180)

و گفتار تعالی: { يِا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ شَهَادَةُ بَيْنِكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ حِينَ الْوَصِيَّةِ اثْنَانِ ذَوَا عَدْلٍ مِّنكُمْ أَوْ آخَرَانِ مِنْ غَيْرِكُمْ ....}(المائده از ایه 160)

{ای اهل ایمان ؛ چون یکی از شما را مرگ رسد برای وصیت خود دو شاهد عادل از خودتان گواه گیرد یا غیر از خودتان }

واز امام صادق (ع) بعداز اینکه قول رسول خدا(ص) در مورد وصیت در هنگام مرگ را ذکر کردفرمود (ع) : (تصدیقش در سوره مریم می باشد که خداوند می فرماید{لا يملكون الشفاعة إلا من اتخذ عند الرحمن عهداً* شفاعتی برای انها نیست جز کسانی که نزد رحمان عهدی داشته باشند }و این همان عهد است) (بحارالانوار 100 /200)

و رسول خدا(ص) به علی (ع)فرمود: ((شما ان را یاد بگیر وبه اهل بیت و شیعیان خود بیاموز: وانگاه گفت : جبرائیل ان را به من یاد داد)) (بحارالانوار100 /200)

{وابراهیم ویعقوب فرزندان خود رابه همان ایین وصیت نمودند ای فرزندانم، خدا برای شما این ایین پاک را برگزید وهنگام جان سپردن فقط تسلیم رضای خدا باشید * شما کجا بودید هنگامی که یعقوب را مرگ در رسید ؟ هنگامی که به فرزندان خود گفت: شما پس از مرگ من، چه کسی را می پرستید؟ گفتند خدای تورا ، و خدای پدران تو ابراهیم و اسماعیل و اسحاق را که معبود یگانه است ، وما مطیع اوهستیم} (البقره132- 133)

و از پیامبرمحمد(ص): ((هرکس بمیرد در حالی که وصیت نکند مرگش مرگ جاهلیت است)) و از پیامبرمحمد(ص): ((وصیت حقی بر هرمسلمان است )) و گفت (ص): ((هرکس بمیرد در حالی که وصیت نکرده عملش را با معصیت ختم نموده)) (اثبات الهداه ج1 ص 143)

واز ابی صالح از ابی عبدالله(ع) گفت: ((در مورد وصیت از او پرسیدم ، فرمودند حقی بر هر مسلمان است)) (اثبات الهداه ج1 ص99)واز امام علی(ع) : ((وصیت نقص زکات را کامل می کند)) (همان کتاب)

واز رسول(ص): ((هرکس بر وصیت حسنه ای مرد ، شهید به حساب می اید)) (بحارالانوار100- 200)

واز او(ص) : ((اگرمردی هفتاد سال به کاربهشت عمل کرده انگاه در وصیت خود کوتاهی کند پایان کار او با اهل اتش است و اگرمردی هفتاد سال به کار اتش عمل کرده انگاه عدالت را در وصیت خودپیشه کند پایان کار او با اهل بهشت ختم می شود انگاه خداوند {ومن يتعدحدودالله }{واگر کسی حدود خداوند را بگذرد} و گفت وصیت همان حدود خداوند است)) (بحارالانوار100- 200)

وغیراز ان روایت زیادی هستند که برضرورت نوشتن وصیت هنگام مرگ تاکید دارد

وبه این شکل کیفیت وصیت وانچه در ان وصیت نوشته شود بنا نهاده شده است ، شرع حنیف از امر خانواده کوچک غافل نمانده و بر بزرگ قوم یا پدر نوشتن وصیت را قبل از وفات واجب کرده بلکه ترک وصیت قبل از وفات انسان بر مرگ جاهلیت قرار داده وپایان اعمالش را معصیت میداند .

واین اشاره ای به اهمیت وصیت دارد و خاتمه زمان دین و دنیاست و انهم سنتی از سنن خداوند تعالی در خللقش می باشد و هیچگاه برای سنت خداوند تحویلی پیدا نمی کنی و نیزبرای سنت خداوند تبدیلی پیدا نمی کنی .

وصیت به عنوان سنگ اساس جهت تشکیل خلافت وشناخت خلیفه بر زمین است و از زمان آدم (ع) وتا روز قیامت خواهد بود وحجتی برمردم جهت استدلال انبیاء و اوصیاء باشد و انبیاء اهتمام زیادی بران داشتند و هیچ پیامبری به سوی خدا نشتافت مگراینکه وصیت خود را هنگام وفاتش باقی گذاشت که در ان خلیفه یا پیامبری که بعد از او می اید را مشخص کرده است .

ودر ضمن اگر امور در وصیت رعایت شود مانع اختلافات و مشکلات شده و باعث می شود که افراد تحت تکفل به اسانی وظایف خود را در محافظت بروحدت و صلاح بندگان و وطن خود بدانند .

و رعیت یا افراد تحت تکفل گاهی به منظور کل جهان وگاهی به منظورکشور وگاهی به عنوان قبیله وگاهی به عنوان خانواده ای کوچک و گاهی به منظور خود انسان می باشد .

پس امام یا رهبرجهان حتماً قبل از وفاتش نیاز است که خلیفه خود را معین و امتش را به مسیر صحیح ارشاد کند و مشکلات و عقوبات ی که در زمان حیاتش با ان برخورد کرد را مشخص ، و راه خروج از ان وتجاوزاتش را تعیین کند))

وبر هر مومنی واجب است که بعد از وفاتش از افراد تحت تکفل خود غافل نماند وحتماً باید مصالح دنیا و اخرت انها را تعین ومشخص کند واز چیزهایی که در دوران حیاتش بدست اورده اعم از عقاید واخلاق وتجارب را به انها واگذار کند

تا رعیتش یا افراد تحت تکفلش مسیر او را کامل کنند و مجبور نشوند که از صفرشروع نموده و همه سنـتها را از اول تجربه کنند در حالی که انسان دو بار زندگی نمی کند که با اولی تجربه کند و با دومی نتیجه بگیرد وحتماً باید از تجارب گذشتگان و اعتبار انها استفاده کند و خداوند متعال می فرماید

{ لَقَدْ كَانَ فِي قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِّأُوْلِي الأَلْبَابِ...}
وصیت برهرمسلمانی واجب و حق بوده و تارک ان مرگش ، مرگ جاهلیت است


حال به خلافت روی زمین می ایم ، اولاً مشخص می کنیم اولین خلیفه برزمین چگونه تعین شده ، سپس کیفیت استمرار این خلافت از شخصی به شخص دیگر را مشخص می کنیم ، اینکه به چه طریقی خلیفه تعیین می شود ؟

هنگامی که خداوندمتعال آدم را خلیفه خویش در زمین را قرار داد باکسی مشورت نکرد وبرای استخلاف ان کسی را وکیل قرار نداد نه ملائکه ونه غیراز انها بلکه انرا به عنوان فریضه یا امری واجب بر ملائکه قرار داد وانها را به سجود برای آدم(ع) امرنمود وفرمود : {وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلاَئِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاء وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ} (البقره/30)

{وانگاه که پروردگارتو فرشتگان را فرمود: من در زمین خلیفه ای خواهم گماشت.گفتند:ایاکسی را در ان خواهی گماشت که در زمین فسادکند وخونها ریزد.وحال ان که ما خود تورا تسبیح وتقدیس می کنیم؟فرمود من چیزی می دانم که شما نمی دانید} (البقره/30)

وملائکه برنحوه استفهام این تعیین اعتراض نمودند وگفتند: { أَتَجْعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاء وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ } (البقره/30)

{ایاکسی را در ان خواهی گماشت که در زمین فسادکندوخونها ریزد وحال انکه ماخودتورا تسبیح وتقدیس می کنیم؟فرمودمن چیزی می دانم که شما نمی دانید.} (البقره/30)

:{وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلاَئِكَةِ إِنِّي خَالِقٌ بَشَراً مِّن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ* فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِي فَقَعُواْ لَهُ سَاجِدِينَ* فَسَجَدَ الْمَلآئِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ* إِلاَّ إِبْلِيسَ أَبَى أَن يَكُونَ مَعَ السَّاجِدِينَ} (الحجر28- 31)

{انگاه پروردگارت به فرشتگان گفت من بشری از گل خشکیده که ازگل بدبوی گرفته شده ، خلق خواهم کرد * پس چون کار ان را به پایان رساندم ، در او از روح خویش بدمم همگی بر او سجده کنید * همه فرشتگان سجده کردند * مگرابلیس که امتناع ورزید که از سجده کنان باشد} (الحجر28- 31)

خداوند متعال علت و راز اختیار آدم(ع) برای خلافت برزمین را برای ملائکه مشخص وحجت را برانها اتمام نمود وان فطرت وسیع و علم ادم ست ، وبعداز ان ملائکه بر اعتراض خود نسبت به تعین و اختیار خداوند متعال توبه کرده واستغفارنمودند وجهت کفاره اعتراض خود برتنصیب خداوند متعال به طواف بیت الحرام (بیت المعمور وضراح) مشغول شدند .
پس مساله خلافت وامامت مساله ای تعیین وقراردادن از جانب خداوند متعال بوده و کسی نمی تواند بر ان شریک باشد و امکان اعتراض بران نیست حتی به نحوه استفهام از جانب ملائکه مقربین .
به این روایت توجه کنید


((در حدیث طولانی از سعد بن عبدالله قمی او از امام مهدی(ع) سوال کرد درحالی که ایشان در قید حیات پدرش امام حسن(ع) بود گفت: مولای من علتی که مانع می شود قوم برای خود امام انتخاب کنند چیست ؟ فرمودند (ع): مصلح یا مفسد را انتخاب می کنید ؟ گفتم مصلح، فرمودند:ایا احتمال اینکه انتخاب انها مفسدباشد ان هم به خاطراینکه انها نیت او را مبنی برفساد و یا صالح نمی دانند انتخاب کنند ؟ گفتم:آری ، فرمود: این همان علتی است که با برهان برای شما اوردم که عقلت به ان اعتماد می کند، در مورد پیامبرانی که خداوند انها را انتخاب کرده وکتاب را بر انها نازل و انها را با وحی و عصمت تایید کرده است خبرم کن اگرانها سرکرده امت بوده خداوند اختیار را به بعضی از انها داد همانند موسی و عیسی (ع) ایا این احتمال وجود دارد با وجود فراوانی عقل وکمالات علمشان،انها کسی را اختیار کنند انگاه انتخاب انها شخص منافق باشد وانها فکرکنند که او مومن است؟ گفتم: خیر. فرمودند حضرت موسی کلیم وهم صحبت خداوند با وجودزیادی عقل وکمال علم و نزول وحی براو ، هفتاد نفراز اعیان قوم و سران لشکر را برای میقات خداوند انتخاب کند وان هم از کسانی بودند که در ایمان واخلاص انها شکی نداشت ولی انتخاب یا اختیار او برمنافقین واقع شد و خداوند متعال عزوجل فرمودند که موسی هفتاد نفراز قوم خود را برای میقات ما انتخاب کرد... تا ادامه گفتارش که گفتند ای موسی : به شما ایمان نمی آوریم تا اینکه خداوند را به چشم ببینیم انگاه به خاطر ظلمشان صاعقه انها را برد پس هنگامی که اختیارکسی که خداوند او را برای نبوت انتخاب کرده برمفسد بدون مصلح واقع شده و در حالی که خود انها را صالح نه مفسد می دانست اتفاق افتاد متوجه شدیم که اختیار به جزء نزد کسی که انچه در سینه ها مخفی است اگاه است واسرار در مقابل او اشکار می شود می باشد .......)) (اثبات الهداه ج1 ص115- 116) بس اختیار بدست خداوند است و
بعد از ادم به وی امر کرد خلیفه بعد از خود را انتخاب کنند !!!!!!


از ابی عبدالله(ع) فرمودن: ((پس خداوند متعال به ادم (ع) وحی نمود که میراث نبوت و علم را گذاشته و ان را تحویل هابیل(ع) نماید پس ازاینکه این کار را انجام داد قابیل از این امر با خبر شد و با ناراحتی به پدرش گفت: ایا من از برادرم بزرگترو مستحقتر نیستم ؟ پس گفت ای فرزندم امربه دست خداوند است و خداوند مرا امر به این کارکرد و اگر مرا باور نمی کنی جهت تقرب

نذری کنید هرکدام از شما نذرش قبول شد او اولاتر به فضل است ،و نذر در ان زمان نزول اتش و بردن ان می باشد . قابیل صاحب مزرعه ای بود که خوشه ای رسیده از گندم را به عنوان نذر جلوبردو هابیل صاحب گوسفندان بود پس گوسفندان بزرگی را جلوبرد انگاه اتش قربان یا نذرهابیل را برد انگاه ابلیس به سوی او امد وگفت:ای قابیل اگرصاحب فرزندان شدید نسل شما زیاد شد نسل او بر نسل تو به چیزی که پدرت مختص اوکرد وبرای قبول قربان اوتوسط آتش وترک قربان تو تفاخر خواهند کرد اگرتو او را بکشی پدرت غیراز توبرای اختصاصی انچه به هابیل داده بود پیدا نمی کند پس وسوسه شد وهابیل را کشت...)) (قصص الانبیاء:55)

واولین کسی که به تنصیب خداوند برزمین اعتراض کرد قابیل(لع)بود وگمان کرد که اختیار دست مردم یا آدم(ع) است نه به دست خداوند متعال سبحان وتعالی و هنگامی که ادم(ع) به او گفت اختیار از جانب خداوند ونه غیره بر اعتراض خود اصرار کرد تا اینکه برادرش هابیل را کشت و اولین جرم برزمین به سبب خلافت و امامت شد و مجرم همان قابیل که به تنصیب الهی به سبب پیروی از هوای ونفس اماره سوء اعتراض کرد پس خداوند متعال بعداز ان فرزند صالحی را به ادم (ع) داد واو هبه الله(ع) است همان کسی که وصیت بعد از ادم به او رسید .

از ابی عبدالله(ع) فرمودند: ((هنگامی که نبوت ادم و غذا خوردن او به پایان رسید خداوند به او وحی نمود : ای ادم نبوت و غذا خوردن شما به پایان رسید پس هرچه از علم و ایمان ومیراث ونبوت واثارعلم واسم اعظم داری در عقبه از نسل خود پیش هبه الله قرار بده که من زمین را به غیرازعالمی عارف که دین و معرفت اطاعت از من با او شناخته شود وباعث نجات کسی که در مدت زمان پایان عمر پیامبری تا ظهور پیامبری دیگر متولد شود گردد)) (المحاسن 1/235)
پس وصیت از خداوند متعال است و وصی پیامبر یا امام توسط خداوند متعال تعیین می شود و پیامبر یا امام دخالتی در ان را ندارد مگر در طریقه تبلیغ ان به مردم
و از امام علی ابن الحسین(ع) فرمودند: ((هرامامی از ما نخواهدبود مگر معصوم باشد و عصمت در ظاهر خلقت نیست که با ان شناخته شود و ان نخواهد بود مگربه او وصیت شده پس به او گفتند ای فرزند رسول خدا معنی معصوم چیست؟ فرمودند:اوست معتصم به حبل یا ریسمان خداوند وریسمان خداوند همان قران است که جدا نمیشوند تا روز قیامت وامام به سوی قران هدایت می کند و قران به سوی امام هدایت می کند و ان گفتار خداوند تعالی :{إنَّ هَـذَاالْقُرْآنَ يِهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ})) (معانی الاخبارص132


واین عقیده شیعه امامی خصوصاً از رسول محمد(ص) تا یوم قیامت است کسی به خلاف ان عمل می کند مگر از ولایت خداخارج شده و وارد ولایت شیطان شده باشد خداوند به ما پناه بدهد از او

حال قول وصحبت بعضی از علماء وشیعه در این خصوص را گوش بدهید شیخ صدوق (رحمه الله) در وصف ائمه (ع) می گوید: ((..هرکسی از انها جداشود ویا به انها پشت کتد به انها ضرر نخواهد رساند چون انها از طریق خداوند با زبان پیامبرخداوند(ع) برانها تاکید وانتخاب شده است)) (کمال الدین وتمام النعمه ص 247)

وبازهم گفتند: ((امام نمی تواند مگراینکه معصوم باشد ودیدیم اگرعصمت برامامی واجب نشده مگراینکه پیامبر(ص)براو تاکید کند زیرا عصمت در ظاهر خلقت نیست که خلق انرا بشناسد پس اینکه واجب است که علام غیوب تبارک و تعالی بر زبان پیامبرش (ص) بران تاکید کند به خاطراینکه امام نخواهدبود مگراینکه براو تاکید شده باشد ومتن به انچه حجج نشان داده صحبت گذاشت و ما انرا ازاخبارصحیح روایت کردیم)) (معانی الاخبارص136)

از ابی عبدالله(ع) گفت: ((ایا دیدید کسی از ما به هرکه خودش خواست وصیت کند؟ نه به خدا در صورتی که عهدی از خداوند و رسولش (ص)برمرد تا مردی دیگرتا اینکه امر با صاحبش به پایان خواهد رسید)) (الکافی1/370)

و در حدیث طولانی از ابی عبدالله(ع) فرمودند: ((امامت عهدی از خداوند عزوجل معهود برای مردانی با اسمشان باشد ونه خود امام است که امامت را به نفربعداز خود بدهد ، خداوند تبارک تعالی به حضرت داود(ع)وحی کردکه برای خود وصی از خانواده اش اتخاذ کند پس در علم من سبقت گرفته شد اینکه پیامبری را مبعوث نمی کنم مگراینکه برای او وصی از خانواده اش باشد و داود صاحب فرزندان عدیدی بود که در انها غلامی که مادرش نزد داود منزلت خاص داشت که داود براو وارد شد هنگامی که وحی به او امد و به او گفت خداوند عزوجل به من وحی کرد و به من امرنمود که برای خود وصی از خانواده ام انتخاب کنم پس همسرش به او گفت فرزندم خواهد بود فرمودند:من همین را می خواهم و در حالی که قبلاً در علم خداوند حتماً باید سلیمان باشد پس خداوند تبارک وتعالی به داود وحی نمود قبل از اینکه وحی به شما بیاید عجله نکن)) (الکافی1/307)

واز ابی عبدالله(ع) فرمودند: ((عالمی از ما اهل بیت نمی میرد مگراینکه خداوند عزوجل با او اموخت که به چه کسی وصیت کند)) (الکافی1/307)
در انچه گذشت متوجه شدیم وصیت اساس اختلاف می باشد وبا ان صاحب حق وخلیفه خدا شناخته می شود .وکسی نمی تواند ادعای خلافت را داشته باشد الا با وصیت وبعد از ادم این وصیت از وصی به وصی دیگر ادمه یافت تا به نوح رسید .


از ابی جعفر(ع) فرمودند: رسول خدا(ص) فرمودند: ((اولین وصی برزمین هبه الله فرزند ادم بود وهیچ پیامبری کارخود را تمام نکرد مگراینکه برای او وصی باشد وهمه پیامبران 120 هزار پیامبر که از انها پنج نفر از اولی العزم:نوح وابراهیم وموسی وعیسی ومحمد علیهم السلام واینکه علی ابن ابی طالب (ع) همانند هبه الله برای محمد و وارث علم اوصیاء وعلم کسانی که قبل از او بودند می باشد ومحمد وارث همه انبیاء ومرسلین قبل خود بوده...)) (اثبات الهداه 1/83)

واز ابی عبدالله(ع) فرمودند: ((قابیل نزد هبه الله(ع) امد وگفت پدرم علمی که داشت را به شما داد در حالی که من ازتو بزرگترم و مستحقترم از تو بودم ولی چون فرزندش را کشتم از من خشمگین شده وتو را در دادن علم برمن مقدمتر دانست وبه خدا قسم اگر روزی شنیدم که از خود بگوی یا اینکه برمن تکبروتفاخرکنی همانطورکه برادرت را کشتم تورا نیز خواهم کشت به همین خاطر هبه علم خود را تا پایان دولت قابیل مخفی کرد واز همانجا تقیه در قوم ما اغازشد زیرا در این آدم برای ما اسوه یا نمونه است پس فرمودند هبه الله بطورسری با فرزندش در میثاق در مورد ان صحبت کرد پس به خدا سنت وصیت از هبه الله در فرزندانش عالمی بعداز عالم وارث ان باشد پس هرساله روزی وصیت را باز نموده و در مورد بشارت پدرانش در مورد نوح (ع) صحبت می کنند فرمودند:قابیل وقتی آتشی که قربان هابیل گرفت را دید به گمان خود هابیل آتش را پرستش می کرد و نمی دانست از جانب خداوند بود پس قابیل گفت:آتشی که هابیل آنرا عبادت کرد را خواهم پرستید وبران قربان جلو خواهم برد پس آتشکده ها را بنا نهاد )) (بحارالانوار11/241)

از ابی عبدالله(ع) فرمودند: ((نوح(ع) پانصد سال بعد از طوفان زندگی کرد سپس جبرائیل به سوی او امد وگفت:ای نوح نبوت شما تمام شد روزهای شما کامل پس اسم اکبر ومیراث علم واثار علم نبوت را که داری به فرزندت سام بده که من زمین را بدون عالمی که اطاعت وپیروی هدایت من را با او بشناسند ترک نمی کنم ودر زمان پایان پیامبری وبعثت پیامبری دیگر نجات در او باشد ومردم را بدون حجت برخودم ترک نمی کنم که داعی به سوی من وهادی به راهم وعارف به امرمن باشدومن به اتمام رساندم که برای هر قومی هدایتگری قرار دهم که با ان سعداء هدایت وبراشقیاء حجت باشد تا اینکه فرمودند نوح انها را به هود بشارت داد و به انها امر یا دستور داد به پیروی از او و همچنین امر کرد که در هر سال وصیت را باز کرده و در ان نگاه کنند تا ان روز برای انها عید باشد)) (اثبات الهداه 1/98)

هر عاقلی با ید توجه داشته باشد که نوح (ع) روز نوشتن وصیت را عید می داند همانند روز غدیر نزد شیعیان

واز ابی عبدالله(ع) فرمودند: ((موسی(ع) به یوشع بن نون وصیت کرد ویوشع به فرزندان هارون وصیت نمود...تا اینکه فرمودند:موسی ویوشع به مسیح (ع) بشارت دادند وبعداز اینکه خداوند مسیح را مبعوث کرد مسیح گفت که بعداز من پیامبری به نام احمد از فرزندان اسماعیل به تصدیق من وتصدیق شما می اید وعذر من وعذر شما وبعداز او در بین حواریون در مستحفظین نامید بخاطراینکه به حفاظت از اسم اکبرپرداختند وان همان کتابی است که با ان همه چیز ویا توسط ان به پیامبران اموخته می شود ..تا اینکه فرمودند : وصیت از عاالمی به عالم دیگر نازل شد تا اینکه به محمد(ص) داده شد وهنگامی که خداوند محمد(ص) را مبعوث کرد از مستحفظین به او ایمان آورده و بنی اسرائیل او را تکذیب کردند)) (اثبات الهداه 1/151 , الکافی 1/325)

خداوند تعالی فرمود:{ الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِندَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالإِنْجِيل}

{انان که از این رسول پیروی کنند پیامبر امی که او را در تورات و انجیل که در دست انهاست....می یابند} (الاعراف آیه 175)

و فرمود تعالی: { مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاء بَيْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُكَّعاً سُجَّداً يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَاناً سِيمَاهُمْ فِي وُجُوهِهِم مِّنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَمَثَلُهُمْ فِي الْإِنجِيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُم مَّغْفِرَةً وَأَجْراً عَظِيماً } (الفتح 29)

{محمدرسول خداست وکسانی که با او هستند برکافران بسیارسخت هستند وبا یکدیگرمهربانند انان را میبینی که رکوع می کنند و به سجده می ایند و جویای فضل و خشنودی خدا هستند بر رخسارشان از اثر سجده نشان ها پدیدار است این است وصف حال انها در تورات و توصیف انها در انجیل مثل دانه ای هستند که سر از خاک برارد و ان جوانه قوت یابد تا ان که برساق خود محکم بایستد و دهقانان را به شگفتی اورد تا ان جا که کافران را به خشم وا دارد خداوند از میان انها کسانی را که ایمان آورده اند وکارهای شایسته کرده اند به آمرزش و پاداشی بزرگ وعده داده است } (الفتح 29)

فرمود تعالی:{وَإِذْ قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُم مُّصَدِّقاً لِّمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّراً بِرَسُولٍ يَأْتِي مِن بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَاءهُم بِالْبَيِّنَاتِ قَالُوا هَذَاسِحْرٌ مُّبِينٌ} (الصف 6)

{هنگامی که عیسی پسرمریم گفت:ای بنی اسرائیل همانا من رسول خدا به سوی شما هستم و کتاب تورات را که مقابل من است تصدیق می کنم و نیز مژده دهنده رسول بزرگواری هستم که بعداز من بیاید و نامش احمد است . چون آیات و معجزات آورد گفتند: این سحری اشکار است} (الصف 6)

همه انبیاء و رسل (ع) به نبوت پیامبرمحمد(ص) وامامت اوصیاء بعداز او بشارت دادند بلکه پیامبری را مبعوث نمی کند مگراینکه از او به پیامبری محمد(ص) و امامت اوصیاء بعداز او تا روز قیامت اقرار بگیردو انبیاء را به فضل محمد وآل محمد(ص) از شدائد ومحنتها نجات داد و در حدیثی از امام علی(ع): ((همه ملائکه و روح و رسل همانطوری که به محمد(ص) اقرار کردند به من نیز اقرار کردند...)) (الکافی1/220)

فضل محمد وال محمد(ص) در وسع مجلدات نیست پس بعضی از روایات و اخباری که در وصیت انبیاء به رسول محمد(ص) وال بیتش (ع) را مشخص می کند انتخاب کردیم .

واز انها (ع) در مناجات طولانی خداوند تعالی به عیسی(ع) که از ان ((...سپس ای ابن مریم دختر بتول شمارا به سید المرسلین و حبیبم و احمد صاحب شتر قرمز و صورت ماه ..وصیت می کنم ...تا اینکه فرمودند بنی اسرائیل را در مورد او خبر کن و انها را به تصدیق او امر کن و اینکه به او ایمان اورند و از او پیروی کنند و او را یاری کنند ...تا اینکه فرمودند ای عیسی دینش حنفی و قبلتش یمانی و او از حزب من است و من با او هستم پیروزی با اوست سپس پیروزی با اوست )) (الکافی 8/138)

و روایت شده که ادم(ع) فرمودند: ((سید بشر در روز قیامت پیامبری از پیامبران از نسل من که به او احمد گفته می شود)) (الذریه الطاهره النبویه ص 38)

واز ابی عبدالله(ع) فرمودند: ((این ایه در مورد یهود ومسیح نازل شده که خداوند تبارک تعالی می فرماید{ الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْرِفُونَهُ }{کتاب را بریا کسانی نزول کردیم که ان را می شناسند}یعنی رسول خدا(ص){كَمَايَعْرِفُونَ أَبْنَاءهُمْ} {همانطورکه فرزندان خودرا می شناسند}زیرا خداوند عزوجل در تورات وانجیل و زبور صفات محمد(ص) وصفات اصحابش ومبعثش ومهاجرتش را نازل کرد وگفتار تعالی{مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاء بَيْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُكَّعاً سُجَّداً يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَاناً سِيمَاهُمْ فِي وُجُوهِهِم مِّنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَمَثَلُهُمْ فِي الْإِنجِيلِ}{محمدرسول خداست وکسانی که با او هستند برکافران بسیارسخت هستند وبا یکدیگرمهربانند انان را ببینی که رکوع می کنند و به سجده می ایند و جویای فضل و خشنودی خدا هستند بر رخسارشان از اثر سجده نشان ها پدیدار است این است وصف حال انها در تورات و توصیف انها در انجیل}واین صفات رسول خدا(ص) در تورات وانجیل وصفات اصحابش است وهنگامی که خداوند عزوجل او را مبعوث کرد اهل کتاب همانطور که تعالی فرمودند او را می شناختند همانطور که جل جلاله فرمودند: { فَلَمَّا جَاءهُم مَّا عَرَفُواْ كَفَرُواْ بِهِ }{هنگامی که نزد انها آمد ان را نشناختند و به او کفر ورزیدند}ویهود قبل از امدن پیامبر(ص) به عربها ان زمان می گفتند: ای قوم عرب پیامبر از مکه خارج خواهد شد و مهارجتش به مدینه و او اخرانبیاء است وافضل تر انها در چشمش قرمزی وبین کتفهایش خاتم نبوت ، ساده پوش وهمیشه شکسته نفس خری که لنگ است سوار می شود و او همیشه خندان ، شمشیرش را برگردنش می نهد واز کسی هراس ندارد حاصل می شود با شما روبرو می شود ای معشرعرب عاد را خواهد کشت پس وقتی خداوند پیامبرش را با این صفات فرستاد با او حسادت ورزند وبه اوکفرکردندفَلَمَّاجَاءهُم مَّاعَرَفُواْكَفَرُواْبِهِ ووقتی نزد انها امد او را نشناختند و به او کافر شدند اثبات الهداه 1/199)

واز ابن عبا س : ((مردی از یهود از پیامبر(ص) از ائمه سوال کرد پس به او جواب داد ومسلمان شد وگفت: این را درکتاب قبلی پیدا گرده بودم که موسی بن عمران (ع) به ما عهد کرد در اخرزمان پیامبری که به او احمد خاتم انبیاء می گویند خواهد امد بعداز او ائمه ابرار از نسلش به عدد اسباط خواهند امد.)) (اثبات الهداه 1/ 182)

و در تفسیر قولش تعالی: {وَإِذَا لَقُواْ الَّذِينَ آمَنُواْ قَالُواْ آمَنَّا وَإِذَا خَلاَبَعْضُهُمْ إِلَىَ بَعْضٍ قَالُواْ أَتُحَدِّثُونَهُم بِمَا فَتَحَ اللّهُ عَلَيْكُمْ لِيُحَآجُّوكُم بِهِ عِندَرَبِّكُمْ *{ومنافقان } اگر انهای را که ایمان اوردن ببینند می گویند ایمان اوردیم واگر در تنهای خویش باشند به همدیگر می گویند ایا چیزی را که خداوند به شما یاد داده است با انها میگوید وبا ان بر شما نزد خدا بر شما محاججه می کنند }

از ابی جعفر الباقر(ع) فرمودند: ((قومی از یهود معاند و هم وطن بودند هرگاه مسلمین را دیدند با انها در مورد انچه در تورات از صفات محمد(ص) ذکر شده صحبت می کردند پس بزرگانشان انها را از این کار نهی کردند وگفتند: به انچه در تورات در مورد محمد(ص)نوشته شده را به انها نگویند که با ان برشما محتج می شوند پس این ایه نازل شد)) (اثبات الهداه 1/184)

و در تفسیر قول تعالی:{وَكَانُواْ مِن قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُواْ * قبل از انکه بیاید برای نصرتش بر کفار امدنش را می گفتند }از ابی عباس گفت: ((یهود این موضوع را بیان می کردند که بر اوس و خزرج با رسول خدا(ص) پیروز می شوند قبل از بعثت او وپس از اینکه خداوند او را از عرب مبعوث کرد ونه از بنی اسرائیل به او کفر ورزیدند و انچه را می گفتند را کتمان نمودندپس معاذ بن جبل و بشر بن البراء بن معرور به انها گفتند ای معشر یهود تقوا پیشه کنید به خدا که شما بر ما از محمد صحبت می کردید و ما اهل شرک بودیم و او را توصیف می کردید واز او یاد می بردید که او مبعوث شده است .پس معاذ بن مشکم گفت: به چیزی که می شناختیم نیامده و نه به چیزی که یاد می کردیم برشما امده پس خداوند تعالی این ایه را نازل کرد)) (اثبات الهداه1/185 )

واز امام رضا(ع) در محاججش با جاثلیق نصارا و راس جالوت و چون این محاججه طولانی است خلاصه ای از ان را می اوریم: ((...جاثلیق گفت:او را توصیف کن فرمودند: توصیف نمی کنم مگر به انچه که خداوند او را وصف کرده ، او صاحب شتر و عصا وعبا {همان پیامبرامی که در کتابهای خودتان در تورات و انجیل نوشته شده که به معروف امر می کند و از منکر نهی می کند و طیبات را برانها حلال وخبائث را برانها حرام می کند و اسارت و زنجیرهایی که به گردنشان بسته شده را از بین می برد}به راه بهتر هدایت می کند و منهاج یاورش عادلت وصراط قائم تر ...شما را ای جاثلیق به حق عیسی روح الله و کلماتش قسم می دهم ایا این صفات را درانجیل برای این پیامبر را پیدا نکردی ؟ پس جاثلیق سکوت فراوان اختیار کرد، چون او می دانست که اگرانکار کند انجیل را تکذیب کرده پس گفت:بله این صفات درانجیل است و عیسی (ع)درانجیل این پیامبر(ص) را ذکرنموده و من انچه در انجیل به این صفات محمد(ص) اقرار کرده و صحه گذاشته است را قبول دارم پس امام فرمود در این سفر مرا مجبور به ذکر او وذکر وصیش وذکر دخترش فاطمه(س)و ذکرحسن وحسین(ع) را که در کتاب یافته بودم را یاد کنم . پس وقتی جاثلیق و راس جالوت شنیدند و متوجه شدند که امام رضا(ع) به تورات و انجیل داناست گفتند:به خدا این بحثی است که ما نمی توانیم انرا انکارو ردکنیم مگراینکه با تکذیب انجیل وتورات و زبورو داود و موسی و عیسی(ع) که به او بشارت داده بودند، ولی!1! برای ما ثابت نشده که این همان محمد است وصحیح نیست که ما برای شما نبوت او اقرار کنیم و او محمد(ص) شماست . امام رضا(ع) فرمودندبا شک احتجاج کردید.

ایا قبل یا بعداز ادم و تا این روز خداوند پیامبری به اسم محمد(ص) مبعوث کرده بود وموردی در او پیدا می کنیدکه در کتب که به همه انبیاء غیر از محمد نازل کرده است؟ پس در جواب دادن به او ماندند)) (اثبات الهداه 1/194- 195)

از صحبت امام رضا(ع)مشخص می شود که خداوند تعالی از قبل به پیامبری محمد(ص) بشارت داده بود و این بشارت به این صفات نیامدند مگردر زمان پیامبری حضرت محمد(ص) پس امکان شک و اعتراض براو باقی می ماند واین مسئله در بحث آتی هنگام مناقشه مسئله اول مومنین از خانواده امام مهدی(ع) مفید خواهد بود .

به این مقدار کفایت می کنم و گرنه صدها از خواب های صالح و بشارات در مورد ذکر محمد(ص) در کتاب های قدیمی وجود دارد و گنجاندن ان در این بحث کوتاه امکان پذیرنیست و این مقدارصحبت حول وصیت و اهمیت ان و با توجه به اینکه از مهمترین دلایل برای صاحب حق است و با ان حق از باطل شناخته می شود کفایت می کند .
وعن الحارث بن المغيرة النضري ، قال : قلنا لأبي عبد الله (ع) : بما يعرف صاحب هذا الأمر؟ قال : ( بالسكينة والوقار والعلم والوصية ) ([1]).
نقل از حارث ابن مغیره نضری ،گفت از ابی عبدالله سوال کردیم صاحب الامر را چگونه بشناسیم ؟فرمود (با سکینه ،وقار وعلم و وصیت می اید )
عن أبي عبد الله (ع) في خبر طويل قال : ( ... يعرف صاحب هذا الأمر بثلاث لا تكون في غيره : هو أولى الناس بالذي هو قبله ، وهو وصيّه وعنده سلاح رسول الله و وصيته ... ) الكافي : ج1 ص428
از ابی عبدالله در خبری طولانی امده است که می فرماید :صاحب الامر را به سه خصلت میتوان شناخت که در غیر او نیست 1-او اولاتر ین مردم به شخص قبل از خود می باشد 2-او جانشین وخلیفه وی می باشد 3- با سلاح ووصیت می اید .


از این جا مشخص می شود کسی ادعای چنین امری (خلیفه خدا) نمی کند الا این سه امر در او جمع شده باشد .1-وصیت 2- علم 3-سکینه ووقار

واگر این سه مورد در شخصی جمع گردد تصدیق وی بر ما واجب است وگرنه با تکذیب وی رسول خدا واوصیاء اش (ع) را تکذیب کرده ایم ؛ زیرا انها موازین وصفات شناخت صاحب الامر که همان وصی می باشد را روشن کرده اند.

کلام ما در مورد وصیت است که ان میزان شناخت معرفت وصی می باشد .

وخداوند با این قانون حجت خود را مشخص ومعرفی می کند،و حتما از قانونی که با ان حجت خویش را تمیز میدهد محافظت می کند وبر کسی که به دروغ و باطل ادعای ان را بکند عقوبتی را گذاشته است.

فقد روى الوليد بن صبيح قال : سمعت أبا عبد الله يقول : إن هذا الأمر لا يدعيه غير صاحبه إلاّ تبر الله عمره . (الكافي : 1 / 373،معجم أحاديث الإمام المهدي (ع) : 3 / 428،الإمامة والتبصرة: 136).

نقل از ولید بن صبیح :شنیدم که ابا عبدالله می فرماید :این امر(وصی بودن ) را جز صاحبش کسی ادعا نمی کند واگر کسی به دروغ ادعای ان را بکند خداوند او را هلاک می کند . الكافي : 1 / 373،معجم أحاديث الإمام المهدي (ع) : 3 / 428،الإمامة والتبصرة: 136).

ابن تمام ربیع الثانی 1431




[1] [

nasr

تعداد پستها : 10
تاريخ التسجيل : 2010-04-05

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

بازگشت به بالاي صفحه


 
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد