امام علی (ع) در مورد شیعیان خویش می فرمایند:مانند زنبور عسل باشید...
صفحه 1 از 1
امام علی (ع) در مورد شیعیان خویش می فرمایند:مانند زنبور عسل باشید...
بسم الله الرحمان الرحیم
«الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آل محمد الائمه و المهدیین وسلم تسلیما»
«الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آل محمد الائمه و المهدیین وسلم تسلیما»
خداوند عزوجل می فرماید :« خداوند به زنبور عسل وحی کرد که از کوه ها و درختان و سقف های رفیع منزل گیرد و سپس از میوه های شیرین تغذیه کند و راه پروردگارتان را به اطاعت بپوئید آنگاه ازدرون آن ها شربت شیرینی به رنگ های مختلف بیرون آید که در آن شفای مردمان است.
این عمل آیه ی از قدرت خدا برای متفکران پیداست »[1]
معنی این آیه کریمه و رابطه زنبور عسل به انبیا ومرسلین و ائمه اطهار و نیز به سید احمد وصی ورسول امام مهدی (ع) سئوال شد ...؟
جواب سید احمد (ع) :
بسم الله الرحمان و الرحیم
خداوند هیچ چیزی را بیهوده نمی آفریند بلکه همه چیز به اندازه و تدبر و حکمت است ، تا انسان ها در مورد آفریده های خدا به فکر بیفتند تا حقیقت را از طریق این اندیشه به این ایات ، بدانند تا شاید به راه راست هدایت شوند.وخداوندمی فرمایند:
«آیا تفکر و نظر در ملکوت و قوای آسمان ها و زمین نمی کنند و در هرچه خدا آفریده نمی نگرند و چون اجل و مرگ آن ها نزدیک شود آنگاه به چه حدیثی بعد از این ( کتاب آسمانی ) ایمان خواهند آورد.»[2] « اوست خدایی که آفتاب را درخشان و ماه را تابان قرار داد و سیر ماه را در منازلی معین کرد تا بدین واسطه شماره سنوات و حساب ایام را بدانید ، این ها را خدا جز به حق نیافریده ، خدا آیات خود را برای اهل علم و معرفت مفصل بیان می کند.»[3]
و در زنبورعسل نشانه هایی است که انسان از طریق آن حق را می شناسد وکار زنبورعسل جمع کردن عسل از درختان و در آن شفای جسم می باشد.
و همانگونه انبیا و اوصیا و شیعه آن ها علم را از درخت مبارک و میمونی (درخت علم محمد وال محمد (ص)) جمع می کنند و آن شفای روح انسان است.
فقدان، و نابودی ملکه زنبورها قلمروی آن ها را نیز به نابودی و نیستی می کشاند ، در آغاز منحل شدن قلمرو زنبورها ملکه های دروغین جای ملکه واقعی را می گیرند و خود را جانشین وی معرفی می کنند مانند علمای بی عمل و هر ملکه دروغین تخم های غیر لقاح یافته می گذارد و با آن ها زنبورهای دیگر را گول می زند واین تولید واهی چیزی جز هلاکت مملکت زنبورها ندارد، و بعد از آن منحل شدن تدریجی آن مملکت را بدنبال خواهد داشت .
همه ملکه های دروغین بر روی یک حرکت واحد و منسجم جهت تکثیر و تولید زنبور و عسل متفق نیستند و هر کدام از آن ها خود را با جمعی از زنبورها به حاشیه ای برده و به این ترتیب مملکت آن ها به چندین قسمت تقسیم می کنند، انهم به دلیل داشتن چندین ملکه دروغین تقسیم مملکت شروع می شود.
اگر احوال تمام ملکه های دروغی در قلمرو زنبور عسل را بنگری مشابه به عده بسیاری از علمای بی عمل است که با علمی فاسد و بیهوده سبب جدایی امت وگم شدن آن ها از رسول و امام خود می شوند، ودر این آیه می بینی که زنبور عسل با از خودگذشتگی و فداکاری زمانی که دشمن به قلمرو زنبورعسل حمله می کند برای دفاع از قلمرو و محافظت از بقیه زنبورهای عسل به دشمن حمله کرده با آنکه می داند که اگر دشمن را نیش بزند حتماً می میرد باز هم بدون هیچ تردیدی برای بقای قلمرو ومملکت خود از خودگذشتگی میکند وخود را فدای دیگران می نماید ، اودر این آیه و درس دوری از حب نفس و منیت را به ما می آموزد ، در این مختصر سعی کردم که راه را کمی برایتان روشن کنم تا خود احوال زنبورعسل و مملکت آن ها دنبال کرده و تشابه بین زنبورعسل و اهل دین اعم از راستگو و فریب خورده و دروغگو را ببینید،،، تا بدانی که خداوند با همه چیز با مردم سخن می گوید با سنگ و درخت وحیوانات.
وامام علی (ع) در مورد شیعیان خویش می فرمایند:مانند زنبور عسل باشید که در میان پرندگان ، پرنده ی نیست که زنبور را ناتوان وکوچک ببیند واگر انها می دانستند در اندرون انها چه برکتی نهفته است هرگز با انها چنین رفتار نمی کرددند .شما نیز با مردم با اجسادتان برخورد کنید ولی با دلهایتان از انها دور باشید .به خدا قسم چیزی را منتظر هستند(قائم ع)) نمی بینند تا باهم مخالفت کنند واب دهان بروی هم بریزند وهریک دیگری را کافر بداند .غیبه نعمانی 301
واین اختلافات در مملکت علمای بی عمل امروزه کاملا روشن شده است .واین علامات همان ایه های خداوند هستند که خدا با انها با ما سخن می گوید . وخداوند مارا در این حال تنها نگذاشته وامر به احسان با والدین خود که همان انبیاء وخلفای خویش است امرکرده و فرمود:
« تنها خدای یگانه را بپرستید و به هیچ چیزی به خدا شرک نورزید و به والدین احسان کنید و خویشان و یتیمان و فقیران و همسایه دور و نزدیک و دوستان و موافق و رهگذران و بندگانی که زیر دست شمایند نیکی کنید که خدا مردم متکبر و خود پسندان را دوست ندارد »[4]
اینجا منظور اخلاص در عبادت خداوند سبحان در اطاعت کردن از خلیفه خویش است که بر خلق گمارده و اجتناب از راهی که ابلیس (لع) در قبول نکردن سجود برای خلیفه خدا می با شد .
چون خداوند می خواهد همانگونه که او میخواهد عبادتش کنیم نه اَن طور که بنده او می خواهد و گرنه در عبادت او مشرک و تابع ابلیس (لع) می باشیم .
و با لوالدین احسانا، یا احسان به والدین :حضرت محمد (ص) و حضرت علی (ع) اَنها پدران این امت هستند ، حضرت محمد (ص) به حضرت علی ( ع ) فرمود : ای علی من و تو پدران این امتیم هر کس ما را نپذیرفت لعنت خدا بر او باد .
و بذی القربی ( و به خویشان ) : آنها اَل محمد(ع) هستند بخصوص امام حسن و امام حسین ( ع) خداوند می فرماید : « بگو من از شما اجر رسالت جز این نخواهم که مودت و محبت مرا در حق خویشاوندان منظور دارید و دوستدار آل محمد (ع) باشید که این اجرهم به نفع امت و برای هدایت یافتن آنهاست و هر که کاری نیکو انجام دهد ما نیز در آن مورد بر نیکویش بیفزایم که خدا بسیار آمرزنده گناهان و پذیرنده شکر بندگان است»[5]
و الیتامی و المساکین (و یتیمان و فقیران) : و یتیم کسی است که میان قوم یا قبیله خود تنها باشد و فقیرکسی است که محتاج خدا و خاندان حضرت محمد (ص) باشد آنها یتیمانی هستند که همانندی برای آنها نیست و آنها(خلفای خداوند) فقیران خدا هستند و متواضعین برای او در هر زمان و مکان و حال می باشند خداوند عز و جل می فرماید :« یاد آرید هنگامی که از بنی اسرائیل عهد گرفتیم که جز خدای را نپرستید و به پدر و مادر و خویشان و یتیمان و فقیران نیکی و به زبان خویش با مردم تکلم کنید»[6]
بنی اسرائیل بطور عام امت محمدی (ص) می باشد که از انها عهد گرفته شده که تسلیم امر اهل بیت گردند وپيامبر خدا (ص) فرمود: ((نامم احمد است و من عبدالله هستم. نامم اسرائيل است و هر آنچه که او را امر كرده مرا نيز امر كرده است و هر آنچه او را اشاره كرده مرا نيز اشاره كرده است)). (تفسير عياشى، ج 1، ص 44- برهان، ج 1، ص 95- بحار، ج 7، ص 178)
از بنی اسرائیل و خیلی از بندگان عهد گرفته شد که ولایت ولی وحجت و خلیفه خدا را قبول کنید و در این آیه نیز پدر و مادر و خویشان و یتیمان و فقیران حضرت محمد (ص) و حضرت علی (ع) و ائمه اطهار و مهدیون از خاندان حضرت محمد (ص) هستند.
خداوند عز وجل می فرماید :« بلکه حسد می ورزند با مردم (پیامبرومسلمین) چون آنها را خدا به فضل خود برخوردار نمود که البته ما به خاندان ابراهیم (ع) کتاب و حکمت دادیم و به آنها ملک و جاه و سلطنتی بزرگ عطا کردیم .»[7]
و مردم در این آیه خاص محمد (ص) و خاندان محمد (ع) هستند زیرا که انها وارثان وخاندان ابراهیم (ع) در هر زمان می باشند (و قولوا للناس حسنا ) و با مردم با زبان خوش تکلم کنید یا بهتر است گفته شود همسایه دور و نزدیک و دوستان موافق و رهگذران و بندگانی که زیر دست ودر تصرف شمایند.
با مردم حرفهای خوب بزنید تا آنها در مورد شما حرفهای خوبی بزنند و با آنها درست برخورد کنید تا با شما درست برخورد کنند و با زبان خوش با مردم تکلم کنید که خداوند مردم متکبر خود پسند را دوست ندارد (ان الله لا یحب من کان مختالاً فخورا )
یا اینکه خداوند کسی را که تابع ابلیس (لع) باشد وعمل ابلیس را در سجده نکردن بر خلیفه که طاعت امر خداوند است، وان همان سجود واقعی میباشد ولی او برحضرت آدم (ع) تکبر ورزید وخداوند عمل وی را دوست نخواهد داشت
ولی خداوند نفس های طیبه و مبارک را که برای اطاعت از خلیفه خدا سجود کنند(ملائکه) دوست دارد و می فرماید: (قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونی یحببکم الله و یغفر لکم ذنبوبکم و الله غفور رحیم(بگو ای پیغمبر ، اگر خدا را دوست می دارید مرا پیروی کنید تا خدا شما را دوست بدارد و گناه شما را ببخشد و خدا آمرزنده و مهربان است))[8]
وتسلیم شدن برای خلیفه خدا در هرزمان نجات در دنیا واخرت است .وان رهای از عذاب سخت اخروی است بس قبل ز انکه انگشت ندامت بدهان گیرید تسلیم شوید زیرا خداوند می فرماید :
«ما شما را از روز عذاب که نزدیک است ترسانیده و آگاه ساختیم ، روزی که هر کس هر چه دردست دارد در پیش روی خود حاضر ببیند و کافر در آن روز گوید که ای کاش خاک بودم تا چنین در آتش کفر خود نمی سوختم»[9]
دست انسان با عدل سفید و با ظلم سیاه می شود (در ملکوت آسمان ها ) و این را خداوند درباره حضرت موسی (ع) در این دنیا آشکار ساخت .
« ودست از گریبان خود بیرون برآورد که ناگاه سپید و درخشان به چشم بینندگان آشکار گردید»[10] « ودست زیر بغل خود بر ، تا دستی بی هیچ عیب سپید و رخشان بیرون آید و این معجزه دیگر تو خواهد بود»[11]
« و دست در گریبان خود نه از مرض(برص) بلکه از نظر لطف خدا بر تا سپید و روشن چون ماه تابان گردد ، آنگاه با این معجزه الهی بسوی فرعون و قومش که گروهی فاسق و نابکارند به رسالت روانه شو»[12]
« و دست خود در گریبان بر، تا بی هیچ عیبی سفید و روشن چون ماه تابان بیرون آید و تا با ظهور این معجزه از وحشت و اضطراب بیاسایی ، باز دست به گریبان بر تا به حالت اول برگردد ، این دو(عصا و دست سفید) از جانب خدایت دو برهان کامل و دو معجزه بزرگ الهی بر رسالت تو است . اینک برو به رسالت بسوی فرعون و فرعونیان که قومی فاسق و نابکارند.»[13]
زیر بغل و گریبان به سینه و قلب متصل است و این مکان محل اتصال روح انسان به جسم او می باشد، و با دست نورانیش عدل و قداست وطهارت را برای مردم خارج می سازد تا بدین وسیله به آنها ایاتی از خداوند را نشان بدهد .
و ایام خداوند برای او اولیایش نزدیک و در نظر ظالمین و کافرین دور می باشد(«انهم یرونه بعیداً و نراهُ قریباً»[14])که این مردم آن روز را بسیار دور از امکان می بیند و ما نزدیک به وقوع می بینیم . و آن روز(در کلام صادقین(ع) ایام یا روزهای خداوند سه تا می باشند وان ، روز قیام قائم (ع) و روز بازگشت و روز آخرت است) . و در آن هنگام انسان و مردم آن چیزی را که از عدل و ظلم در دست هر انسان هست می بینند و آن زمانی است که حقایق برای مردم آشکار می شود و چیزی را که نمی دیدند ، خواهند دید ؛ زمانی که باطلان وظالمان پشیمان می شوند و می گویند که ای کاش ولایت ولی و حجت خدا بر خلق را قبول می کردیم. «... یا لیتنی کنت تراباً» ای کاش خاک بودم[15] و همانا حضرت علی (ع) صاحب ولایت بزرگ و او ابو تراب است([16]) (یکی از القاب علی (ع) ابو تراب یا بدر خاک ) واین خاک همان سرشت مومنین است همانگونه که امام صادق(ع) در کافی می فرمایند: طینت وسرشت مومنین مستضعف از خاک انبیاء می باشد..
وقران مانند شب وروز در جریان است ولابد در این زمان مصداقی برای این ایه باشد تا بدر شیعیان در این زمان باشد وچه کسی بهتر از قائم (ع) و وصی ایشان یمانی موعود و همانگونه که امام حجت مصداق ومثال محمد ابن عبدالله(ص)و خورشید زمان است احمدالحسن یمانی موعود وصی ورسول ایشان مصداق امام علی (ع)و ماه تابان این زمان است و
هرکس که با او مخالفت کند یا از وی روی برگرداند از اهل جهنم است واز ولایت ابو تراب (ع) حضرت علی(ع) خارج شده است است . همانگونه که اهل بیت (ع) فرموده اند ((در پرچـمها پرچـمى هدايت يافته تر از پرچم يمانى نيست وآن پرچم هدايت است چون كه شما را به سوی صاحبتان دعوت می کند:و جايز نيست مسلمانان از آن سرپيچى كنند، و اگر كسى اينكار را انجام دهد از اهل جهنم مى باشد، زيرا که او دعوت به حق و هدايت به راه راست مى كند)).«كتاب الغيبه نعمانی» ص 264. پيامبر خدا ( ص ) که در آن علامات ظهور را ذکر می کند آمده است : (..سپس جوانى را ذكر كرد و فرمود: اگر وى را مشاهده كرديد با وى بيعت كنيد چون او خليفه مهدى (ع) است). ( بشارة اسلام ، ص 30 ) .
از امام صادق (ع) ]از پدرانش از امير مؤمنان (ع)[ نقل شده است که فرمود: {پيامبر خدا (ص) در شبى كه وفات او بود به على (ع) فرمود كه يا ابا الحسن صحيفه و دواتى حاضر كن. و پيامبر خدا (ص) وصيتش را فرمود تا اينكه به اين جا رسيدكه فرمود : يا على پس از من دوازده امام خواهند بود و پس از آنها دوازده مهدى . و تو يا على نخستين دوازده امام مى باشى. و حديث به درازا كشيد تا اينكه فرمود: ..پس اگر وقت وفات علی النقی رسيد ولايت را به فرزندش حسن ]العسكری(ع)[ می دهد و اگر وقت وفات حسن ]العسكری(ع)[ رسيد ولايت را به فرزندش (م ح م د) ، مستحفظ از آل محمد (ص) تسليم مى كند و ايشان دوازده امام مى باشند و سپس دوازده مهدى بعد از ايشان مى باشد، پس اگر مرگ به سويش (حجة ابن الحسن) آمد ولايت را به فرزندش نخستين مهديين تسليم مى كند كه سه نام دارد، نامى مانند نام من و نام پدرم عبد الله و احمد و نام سوّم مهدى است. و او اولين ايمان آورنده(به پدرش ) است}. (بحار الانوار، ج 53، ص 147 – کتاب الغيبه شيخ طوسى(فارسى) ص 300 – کتاب غاية المرام، ج 2، ص 241) .
امام صادق(ع)فرمود:از نسل ما بعد از قائم(ع) دوازده مهدى از فرزندان حسين(ع) میباشند. ( بحار ، ج 53 ، ص 148 ، برهان ج 3 ، ص 310 ، غيبه شيخ طوسى ص385 ) .
امام صادق (ع) فرمود : از نسل ما بعد از قائم (ع) يازده مهدى از فرزندان حسين (ع) مى باشد . (بحار الانوار ، ج 53 ، ص 145 ) . منظور از «قائم» در روايت دوم «مهدى اوّل» مى باشد نه امام مهدى ]محمد ابن الحسن العسکری عليه السلام[براى اينكه پس از امام مهدی(ع) دوازده مهدى مى باشد نه يازده مهدی ، و امام باقر (ع) در مشخصات مهدى اول فرمود: ..داراى قرمزى صورت، چشمهاى گود، ابروهاى برجسته ، و شانه های عريض است و در سرش شوره و در صورتش اثرى است رحمت خدا بر موسى باد[17]. (کتاب الغيبة نعمانى ، ص 215) . و از امير مؤمنان (ع) در خبرى طولانى که در آن اصحاب قائم (ع) را ذکر می کند آمده است كه :...اولين آنها از بصره و آخرين آنها از ابدال مى باشد...( بشارة الاسلام ، ص 148 ) . و از امام صادق (ع) در روايتى طولانى که نام ياران قائم (ع) را ذکر می کند آمده است: ... و از بصره ..... احمد ... (بشارة الاسلام ، ص 181 ) . و از امام باقر (ع) نقل است كه فرمود:قائم دو نام[18]دارد نامى مخفى و نامى آشكار، نام مخفى احمد و نام آشكار محمد. (كمال الدين، ج 2، ص 653، ب 57) و احمد نام مهدى اول است و محمد نام امام زمان (ع) مى باشد همانطور كه در وصيت پيامبر خدا (ص) به آن اشاره شد و امام باقر (ع) می فرمايد: كه براى خداى تعالى گنجى در طالقان است نه طلاست و نه نقره بلکه دوازده هزار نفر در خراسان اند که شعارشان «أحمد ..أحمد » است. ورهبر آنها جوانى از بنى هاشم سوار بر قاطرى سپيد رنگ أست وپيشانى بندی قرمز رنگ بر پيشانی بسته است، گويی به او مى نگرم که از رود فرات هم مى گذرد اگر دعوت او را شنيديد بسوى او بشتابيد حتى اگر مجبور باشيد سينه خيز بر روی يخها حرکت کنيد. ( منتخب الانوار المضيئه ، ص 343 )احمد نام مهدى اول است، و در كتاب ملاحم و فتن، تأليف سيد بن طاووس حسنى ص 27 آمده است: امير غضب نه از اين و نه از آن است بلکه آنها صدائى مى شنوند که نه انسانی آنرا گفته و نه جن:كه بيعت كنيد فلان را ] و او را به نامش می خواند [نه از اين است نه از آن بلکه او خليفه اى يمانى است. و در همين كتاب شريف ص80 امده: نه از اين و نه از آن بلکه او خليفه اى يمانى است. و شيخ على كورانى در كتاب معجم احاديث امام مهدى (ع) ، ج 1، ص 299 آورده است كه: مهدى نيست الا از قريش، و خلافت نيست الا در آنها ولى اصل و نسبى در يمن دارد. حالا که معلوم شد مهدى اول از نسل امام مهدى (ع) است. پس بايد دارای نسل نا معلوم باشد براى اينكه نسل امام مهدى (ع) براى ما آشكار نيستند، و اين مشخصات ، هم مطابق بر يمانى منصور[19] وهم مطابق بر مهدى اول است. چون که هر دو ، يك شخص می باشند.و زياده بر آن اگر خواستى مى گويم كه يمانى آماده کننده مقدمات ظهور مقدس می باشد و از سيصد وسيزده نفر است و پرچم را به دست امام مهدى (ع) تسليم مى كند،و مهدى اول نيز در زمان ظهور مقدس موجود می باشد و اولين ايمان آورنده به امام مهدى (ع) در آغاز ظهور و قبل از قيامش مى باشد ، پس بايد يكى حجت بر ديگرى باشد و با توجه به اينكه امامان و مهديين حجج خدا بر تمامى خلق مى باشند و مهدى اول از ايشان است پس وى حجت بر يمانى است ]اگر يك شخص نباشند[ و در نتيجه مهدى اول رهبر نهضت آماده سازی ظهور مى باشد پس نقش يمانى فقط كمك رسانى به او مى شود و اين درست نيست براى اينكه يمانى مذکور در روايات معصومين(ع) ، آماده كننده اصلى و رهبر حركت ظهور مقدس است ، پس حتماً مهدى اول همان يمانى است و يمانى همان مهدى اول است که نامش احمد و از بصره و در گونه راستش اثرى است و در آغاز ظهورش جوان و در سرش شوره و عالم ترين مردم به قرآن و توارت وانجيل (بعد از ائمه (ع) است و نسلش نا معلوم و لقب مهدى را دارا مى باشد و او امام است از طرف خدا كه بايد اطاعت شود و هيچ مسلمانی حق ندارند از دستور وى سرپيچى كند وهر كس كه اينکار را انجام دهد از اهل جهنم است زيرا او دعوت به حق و هدايت به راه راست مى كند ومردم را به سوی امام زمان(ع) می برد ... . و برای تحقيق در هر آنچه که وارد شده از مشخصات مهدى اول در روايات اهل بيت (ع) ، مراجعه كن به كتاب الغيبه نعمانى و الغيبه طوسى و كمال الدين صدوق و بحار الانوار ج 52 و ج53 و غير آن از كتابهاى حديث.و اين مى ماند كه پيروان يمانى ] سيصد و سيزده نفر اصحاب امام (ع) [همه يمانى مى باشند به اعتبار اينكه آنها را نسبت مى دهند به رهبر يمانيشان،
خدام انصار الله
10/9/1388ابن تمام
از عمرو ، از ابی عبدالله (ع) فرمودند : در یکی از روز ها به ما گفتند : مردی را طوری می یابی که در لام ونه در واوخطا نمی کند و یا او را خطیبی با صدای رسا و بیانی واضح می یابی ، ولی تاریکی قلب او شدیدتر از تاریکی شب تاریک است ، و مردی را پیدا می کنی که نمی تواند انچه را که در قلب خود دارد بر زبان نمایان کند ولی قلبش نور می دهد همانطور که چراغ نور را پخش می کند ) الکافی ج 2 ص 422 .
و ازابی الازهر ناصح بن علیه البرجمی در حدیثی طولانی گفت : ( در مسجد ی جنب دار السندی همراه بن شاهک و ابن السکیت نشسته بودیم پس در مورد لغت واعراب به بحث پرداختیم، و در حالی که با ما مردی که او را نمی شناختیم بود پس خطاب به ما گفت که شما به بر پا و استوار نمودن دینتان، بیشتر از استوار بودن زبان هایتان نیاز دارید ، پس حدیث را به سوی امام وقت برده وگفت : بین شما و ایشان چیزی جزء این دیوار وجود ندارد ، گفتیم : منظورت این زندانی موسی کاظم (ع) است ؟ گفت : بله ، گفتیم : بلند شو وبه صورت مخفی از پیش ما برو قبل از اینکه کسی شما را همنشین با ما ببیند پس به سبب شما گرفتار شویم گفت بخدا قسم که اصلا این کار را نمی کنند و به خدا قسم این موضوع را به شما نگفتم مگر با امر ایشان ) مناقب ال ابی طالب – ابن شهر اشوب ج 3 ص 414 .
واین سنت امروز با امام زمان من تکرار شده است و هیچکس برای وی کاری نمی کند....
: النحل 68-691
2 : اعراف 185
3 : یونس 5
النسا 35:4
23شوری :5
بقره 83 : 6
نسا 54: 7
آل عمران 31 : 8
النباء 40 : 9
10 : الشعرا 32 ، اعرف 108
طه 22 :11
النمل 12 : 12
القصص 32 : 13
المعارج 7 : 14
النباء 40:15
[16]- ازعباية ابن ربعي گفتم : به عبدالله بن عباس گفتم به چه علت رسول اکرم (ص) به علی (ع) ابو تراب (بدر خاک) لقب داده بود ؟ گفت: چون او صاحب زمین وحجت بر اهل ان می باشد و با ماندن او زمین ساکن می گردد .و از رسول خدا (ص) شنیدم که فرمود اگر روز قیامت برسد و کافران انچه که خداوند برای شیعیان او محیا کرده است و کرامت و نیکی ها را ببینند می گویند کاش ما خاک بودیم : يا ليتني كنت ترابا - يعني از شيعة علي - وذلك قول الله عزوجل: ( ويقول الكافر ياليتني كنت تراباً ) ) علل الشرائع - الشيخ الصدوق ج 1 ص 156.
وعن أبي عبد الله عليه السلام قال: قوله تعالى: ( يوم ينظر المرء ما قدمت يداه ويقول الكافر ياليتني كنت تراباً ) يعني علوياً أتوالى أبا تراب ) بحار الأنوار ج 7 ص 194. ( المعلق ).
[17] - يعنی شبيه موسی بن عمران عليه السلام است .
[18] - نام در زبان عربی کنايه از شخصيت می باشد ومعنی کلام امام (ع) اين است که قائم دو شخصيت دارد يعنی دو نفر از اهل بيت بنام قائم تاميده شده اند.
[19]- در روايات اهل بيت (ع) خليفه حضرت مهدی (ع) را « منصور» ناميده اند وخليفه حضرت مهدی همان يمانی موعود است.
nasr- تعداد پستها : 10
تاريخ التسجيل : 2010-04-05
صفحه 1 از 1
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد