انصار امام احمد الیمانی صلى الله عليه وآله
هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.

جنگ سفیانی با امام مهـــدی (ع) و رابطه آن با يمــانـــى

اذهب الى الأسفل

جنگ سفیانی با امام مهـــدی (ع) و رابطه آن با يمــانـــى Empty جنگ سفیانی با امام مهـــدی (ع) و رابطه آن با يمــانـــى

پست من طرف فرياد زينب الجمعة 7 نوفمبر - 13:55


بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل على محمد و آل محمد الائمة و المهديين و سلم تسليما


در حلقه هاى گذشته در مورد تعدد سفيانيين صحبت كرديم و در مقابل واضح كرديم كه حضرت مهدى (ع) داراى خلفاء كه تعداد آنها 12 مهدى ميباشند كه همان صفت را حمل ميكنند و ملقب به مهديين هستند، وهمچنين صحبت كرديم از خسفى كه بر لشكر سفيانى وارد ميشود و ثابت كردیم همراه با روايتها كه در آنجا خسفى است كه بر لشكر سفيانى وارد ميشود غير از آن براين معروف است كه خسف فقط بر لشكر سفيانى شام خواهد شد، اما امروز در مورد موضوعى كه بسيار دارای اهميت است و آن شخصيت يمانى است میخواهیم صحبت کنیم كه در آن بسيار مردم اشتباه ميكنند ، بين كسانى كه وجود او را تكذيب ميكنند و بين آنهايى كه میگويند كه او از يمن خارج ميشود، و كسانى كه ميگويند كه يمانى از اليُمن (اصحاب يمين ) است و دلالت بر اينكه شخصی از يمن است را نميكند، لذلك سعى ميكنيم با کمک از روايتهاى اهل البيت (ع) در مورد حركت ظهور ايشان كه گفتيم مثل حركت عسكرى است كه نميخواهد صاحبش ز خود را كشف كند الا اينكه وقت آن فرا رسد بررسى خواهيم كرد. و سعى كرديم تا آنجایى كه توانستيم روايتهاى متعلق به شخص يمانى و علاقه آن به سفيانى را جمع آورى كنيم و على الله قصد السبيل.

ورد عن اهل البيت (ع) قولهم: النداء من المحتوم، والسفياني من المحتوم، واليماني من المحتوم، وقتل النفس الزكية من المحتوم، وكف يطلع من السماء من المحتوم، قال وفزعة في شهر رمضان توقظ النائم، وتفزع اليقظان، وتخرج الفتاة من خدرها. إثبات الهداة: ج 3 ص 735 ب 34 ف 9 ح 99، البحار: ج 52 ص 233 ب 25 ح 98 - بشارة الاسلام : ص 115 ب 7 .

وعن زياد القندي عن غير واحد من أصحابه عن أبي عبد الله (ع ) : ( انه قال قلنا له السفياني من المحتوم فقال نعم و قتل النفس الزكية من المحتوم و القائم من المحتوم و خسف البيداء من المحتوم و كف تطلع من السماء من المحتوم و النداء من السماء من المحتوم فقلت و أي شي‏ء يكون النداء فقال مناد ينادي باسم القائم و اسم أبيه ع ) الغيبة للنعماني باب ما جاء في العلامات التي تكون في اخر الزمان.

اين دو روايت اشاره ميكنند كه امر يمانى (قائم) وهمینطور امر سفيانى از محتوم ميباشد و ما حركت سفيانى را طبق روايتهاى اهل البيت (ع) و صفت او و مشخصات او را در حلقه قبلى ارائه داديم و اينكه چه كسانى پيرو او خواهند بود و دیدیم كه رسول الله (ص) واهل بيت (ع) به ما نشان دادند همراه با ادله و علامتهاى واضح بر شخص سفيانى كه متمثل به جهت ظلام ميباشد تا اينكه ما در دام او و اتباع او نيافتيم و بر حذر باشيم، در مقابل يمانى از محتوم ميباشد كه متمثل به جهت نور است كه اهل البيت (ع) به ما امر كردند كه ازاو تبعيت كنيم وبه او ملحق شويم وليكن آيا براى ما بيان كردند كيفيت حركت او و چه كسانى پيرو او ميشوند و اينكه چه رابطه اى با حضرت مهدى (ع) دارند ؟؟؟

عن الامام الباقر (ع) قال:
(خروج السفياني واليماني والخراساني في سنة واحدة في شهر واحد في يوم واحد نظام كنظام الخرز يتبع بعضه بعضا فيكون البأس من كل وجه ويل لمن ناواهم وليس في الرايات راية أهدى من راية اليماني هي راية هدى لأنه يدعو إلى صاحبكم فإذا خرج اليماني حرم بيع السلاح على الناس وكل مسلم وإذا خرج اليماني فانهض إليه فإن رأيته راية هدى ولا يحل لمسلم أن يلتوي عليه فمن فعل ذلك فهو من أهل النار لأنه يدعو إلى الحق و إلى طريق مستقيم). الغيبة – محمد بن ابراهيم النعماني ص264

اين روايت اشاره بر سه پرچم است كه در زمان ظهور داراى دور فعال و مهمى خواهند بود، و همانطور كه ميدانيد پرچم سفيانى پرچم ظلم وجور و گمراهى است همانطور كه در سه حلقه قبلى آن را با ادله و روايتهاى اهل البيت (ع) ثابت كرديم، واما دو برجم دیگر پرچمهاى اصلاح بالاجماع ميباشند، الا اينكه يكى از آنها پرچم هدايت مهدويه مباركه ميباشد، كه امر التحاق را اهل البيت (ع) فقط به پرچم يمانى داده اند.

زیرا پرچم خراسانى يكى از داعيه براى ائمه هدى (ع) خواهد بود، كه شعار تشيع را رفع خواهد كرد، وليكن او فكر ميكند كه با دعوت كردن طموح خود را تحقيق ميكند، چونكه پرچم خراسانى مردم را به اهل البيت(ع) دعوت ميكند از طريق دعوت كردن به خودش، واما پرچم بعدى كه پرچم يمانى ميباشد كه مردم را به حق دعوت ميكند و همچنین به صاحبتان ( امام مهدى عليه السلام )، لذا ائمه (ع) به ما امر كردند كه از اين پرچم هنگام ظهورش پيروى و نصرت دهيم و سر پيچى از آن را براى ما تحريم كردند.

پرچم يمانى پرچم هدايت است كه مردم را به صاحبتان دعوت ميكند، اين عبارت ميزه بسيار مهمى به يمانى ميدهد، به اضافه كه مردم را به حق دعوت ميكند، همچنین زمينه واقعى و حقيقى را براى حضرت مهدى (ع) آماده ميكند ... و انفراد او به اين ميزه دلالت بر آن است كه تمام پرچمهاى معاصر اين ميزه و خاصيت را ندارند.
و اين امر براى ما كه يمانى ممهد براى امام مهدى (ع) خواهد بود، و ايشان نه تنها ممهد كلامى يا ارشادى هستند بلكى تمامى ملاحم بدست ايشان خواهد بود و با توجيهات مستقيم از امام مهدى (ع)، واين خصلت مهمى است كه او را از باقى پرچمها مميز كرده است.

روايت اشاره ميكند به امر مهمى و آن التحاق به پرچم يمانى چونكه پرچم هدايت است و كسى كه از او سر پيچى كند از اهل آتش ميباشد !!!
و در اينجا سؤالى پيش ميايد:

كه اگر اين پرچم به اين اهميت باشد كه سرپيچى از آن ما را به آتش بياندازد، پس چرا در آن از يمانى نه اسمى و نه صفتى و مكان ظهورش و جزئيات ايشان براى ما نقل نشده است؟! فقط فرمودند (ع) كه سرپيچى از آن ما را به آتش مياندازد، در صورتى که شخصيات زمان ظهور از آنها تفاصيل زيادى نقل شده است پس چرا شخصيت يمانى مبهم مانده است با وجود اهميت و مهم بودن آن ، چرا اين تكتم بر اين شخصيت ؟؟؟!!!
اول به تحليل رويت ميپردازيم و بعد به شخصيت يمانى بر ميگرديم.

در روايت امورى ذكر شده است كه نياز به توقف و دقت در آن ميباشد چونكه تنها روايتى ميباشد كه در آن حركت يمانى ذکر شده است كه از طريق تحليل فقرات اين روايت ميتوانيم بعضى از خصائص و يا حركت يمانى را تحديد كنيم:

ولى قبل از شروع به تحليل جزئيات روايت بايد به يك امر مهمى التفات كنيم وآن فرق بين ظهور و خروج ميباشد:

ظهور: مرحله اعداد و جمع افراد و آماده كردن آنها براى مرحله خروج ميباشد .
خروج: مرحله حمل سلاح و اسلحه و شروع قتال ميباشد.

عن عبد العظيم الحسني قال قلت لمحمد بن علي بن موسى إني لأرجو أن تكون القائم من أهل بيت محمد الذي يملأ الأرض قسطا و عدلا كما ملئت جورا و ظلما فقال يا أبا القاسم ما منا إلا قائم بأمر الله و هاد إلى دين الله و لست القائم الذي يطهر الله به الأرض من أهل الكفر و الجحود و يملؤها عدلا و قسطا هو الذي يخفى على الناس ولادته و يغيب عنهم شخصه و يحرم عليهم تسميته و هو سمي رسول الله و كنيه و هو الذي يطوى له الأرض و يذل له كل صعب يجتمع إليه من أصحابه عدد أهل بدر ثلاثمائة و ثلاثة عشر رجلا من أقاصي الأرض و ذلك قول الله عز و جل أَيْنَ ما تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَمِيعاً إِنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ فإذا اجتمعت له هذه العدة من أهل الأرض أظهر أمره فإذا أكمل له العقد و هو عشرة آلاف رجل خرج بإذن الله فلا يزال يقتل أعداء الله حتى يرضى الله تبارك و تعالى قال عبد العظيم قلت له يا سيدي و كيف يعلم أن الله قد رضي قال يلقي في قلبه الرحمة. بحارالأنوار ص157 ج51 باب 9- ما روي في ذلك عن الجواد (ع).

و اين دو نقطه ظهور و خروج اهميت فراوانى دارد زیرا مردم منتظر خروج و خسف و صيحه كه از علامتهاى حتمى ميباشد هستند و به امورى كه قبل از آنها است ملتف نشده اند كه اين خروج را مهيا ميكند براى اين خروج . آيا اين امر براى شخص عاقلى قابل پنهان است كه جمع آورى ده هزار مقاتل براى قتال، نياز به وقت بسيارى دارد مخصوصا در دعوت الهى مانند دعوت حضرت مهدى (ع) براى مبارزه با اشخاصى كه تمام فكر و ذكرشان حفظ و نگهدارى مناصب دنيوى خود ميباشند چه از حاكمان و چه از فقهاى غير عاملين .


ادامه دارد...






اين مطلب آخرين بار توسط فرياد زينب در الخميس 13 نوفمبر - 3:04 ، و در مجموع 2 بار ويرايش شده است.
فرياد زينب
فرياد زينب

تعداد پستها : 91
تاريخ التسجيل : 2008-10-11

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

جنگ سفیانی با امام مهـــدی (ع) و رابطه آن با يمــانـــى Empty رد: جنگ سفیانی با امام مهـــدی (ع) و رابطه آن با يمــانـــى

پست من طرف فرياد زينب الجمعة 7 نوفمبر - 14:08


وقفه اول در روايت ( يكون الباس من كل وجه )

كه ذكر اين عبارت ( يكون الباس من كل وجه ) و مقصود از قولشان ( كل وجه ) سفيانى و خراسانى و يمانى ميباشد، و سپس بر اين امر تاكيد ميكنند طورى كه در آن شكى نماند با اين عبارت كه ( ويل لمن ناواهم )!!.

و نفس زكيه جوانمردى است از ذريه حضرت مهدى (ع) همانطور كه روايتها اسم او را محمد بن الحسن ياد ميكنند، كه بدست بنى فلان كشته ميشود كه منظور از بنى فلان ( بنى عباس ) است كه در روايت آنها نيز از اتباع سفيانى ميباشد نقل كرده اند و كشته شدن ان از طريق فتوایى كه فقهاى آخر زمان آن را صادر ميكنند خواهد بود.

وهمينكه محمد بن الحسن ( نفس زكيه ) كشته شد خداوند متعال سفيانى را از طرف مغرب و خراسانى را از طرف مشرق برآنها مسلط خواهد كرد، كه خراسانى يكى از قاعد و فرمانده لشكر يمانى ميباشد كه به يمانى در لحظه آخر ملحق ميشود، و التحاق او همراه با خارى و توبه خواهد بود چونكه از يمانى در طول مرحله تمهيد پيروى نكرد، كه به يمانى متصل ميشود او را نيز ميتوان يمانى دانست، همانطور كه فقهاى آخر زمان بعد از التحاقشان به ركب سفيانى از اطباع او خواهند بود.

عن أبي عبد الله (ع) أنه قال :(اليماني والسفياني كفرسي رهان ) الغيبة للنعماني ص 317 .

عن الصادق (ع): (خروج السفياني والخراساني واليماني في يوم واحد ليس فيهم أهدى من اليماني لأنه يدعو إلى الحق) الصراط المستقيم ج 2 النباطي العاملي ص 250 .

واين اشاره واضحى است كه سه پرچمهاى ذكر شده سفيانى و خراسانى و يمانى در بين آنها پرچم هدايتى وجود ندارد جز پرچم يمانى و بخاطر همين خراسانى به يمانى ملحق ميشود همراه با تاسف چونكه در تمام مرحله تمهيد يمانى را نصرت نكرد.

عن أمير المؤمنين (ع) في خبر طويل قال (… وتقبل رايات من شرقي الأرض غير معلمة ، ليست بقطن ولا كتان ولا حرير ، مختوم في رأس القنا بخاتم السيد الأكبر ، يسوقها رجل من آل محمد (ص) تظهر بالمشرق وتوجد ريحها بالمغرب كالمسك الأزفر يسير الرعب أمامها بشهر حتى ينزلوا الكوفة طالبين بدماء آبائهم ، فبينما هم على ذلك إذ أقبلت خيل اليماني والخراساني تستبقان كأنهما فرسي رهان ، شعث غبر جرد أصلاب نواطي وأقداح ، إذا نظرت أحدهم برجله باطنه فيقول : لا خير في مجلسنا بعد يومنا هذا ، اللهم فإنا التائبون ، وهم الأبدال الذين وصفهم الله في كتابه العزيز ( إن الله يحب التوابين ويحب المتطهرين )) إلزام الناصب في إثبات الحجة الغائب ج2 ص 103 ، بحارالأنوار 272 - 52 باب 25- علامات ظهوره صلوات الله عليه .

اما قول ايشان (ع) كه فرمودند در روايت: وآنها از ابدال هستند ( وهم الأبدال ) يعنى همان ابدالى كه خداوند متعال در مورد آنها فرمود :
( وَإِنْ تَتَوَلَّوْا يَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَيْرَكُمْ ثُمَّ لا يَكُونُوا أَمْثَالَكُمْ) (محمد: 38)

روي عن النبي ( ص ) أنها لما نزلت هذه الآية ضرب بيده على ظهر سلمان ، فقال : هم قوم هذا يعني عجم الفرس ) - جامع البيان - الطبري ج 5 ص 431.
و از رسول الله (ص) نقل شده است كه هنگامى كه اين ايه نازل شد به كتف سلمان ميزند و ميفرمايد : آنها قوم هستند يعنى عجم فارس

ورد عن رسول الله عندما نزل قوله تعالى: ( وَإِنْ تَتَوَلَّوْا يَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَيْرَكُمْ ثُمَّ لا يَكُونُوا أَمْثَالَكُمْ ) (محمد:38 )


فسأله أصحابه ومن هؤلاء يا رسول الله الذين يستبدلنا الله بهم ؟
وكان سلمان الفارسي (المحمدي) يجلس الى جنب رسول الله فضرب رسول الله على كتف سلمان الفارسي وقال قوم هذا قوم هذا قوم هذا لو كان الإيمان في الثريا لتناوله قوم من فارس يضربونكم على الدين فيدخلونكم فيه في اخر الزمان كما تضربونهم وتدخلونهم فيه في اول الزمان ففي بلاد فارس كنوز الطالقان وهم كما قال رسول الله في وصفهم كنوز لا من ذهب ولا من فضة ولكنهم رجال قلوبهم كزبر الحديد لو حملوا على الجبال لازالوها وهؤلاء الكنوز هم من أصحاب القائم (اليماني).

و اصحابش از ايشان سؤال كردند اى رسول الله(ص) اين قول كيست كه خداوند آنها را عوض خواهد كرد با اين قوم ؟؟؟!!!

و سلمان محمدى (فارسى) در كنار رسول الله (ص) نشسته بود سبس رسول الله(ص) بر كتف سلمان ميزند و مگكويد اين قوم اين قوم اين قوم كه اگر ايمان در ثريا باشد آن را قوم فارس تناول خواهند كرد و شماها را بر ديم ميزنند و وارد آن ميشويد در آخر زمان همانطورى كه شماها آنها را ميزنيد ووارد دين ميكنيد در اول زمان چونكه در بلاد فارس كنوزطالقان ميباشد و آنها همان طور كه رسول الله (ص) فرمودند نه از طلا هستند و نه از نقره وليكن مردانى هستند كه قلبشان مثل آهن است كه اگر آن را بر كوه بنهند ميريزد كه اينها همان كنوز اصحاب قائم (يمانى ) ميباشند.

ورد في بحارالأنوار ج 22 ص 52 وَ أَمْلى لَهُمْ و أمد لهم في الأماني و الآمال (ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لِلَّذِينَ كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّهُ) أي قال اليهود الذين كفروا بالنبي (ص) بعد ما تبين لهم نعته للمنافقين أو المنافقون لهم أو أحد الفريقين للمشركين (سَنُطِيعُكُمْ فِي بَعْضِ الْأَمْرِ ) في بعض أموركم أو في بعض ما تأمرون به كالقعود عن الجهاد و الموافقة في الخروج معهم أن اخرجوا و التظافر على الرسول (فَكَيْفَ إِذا تَوَفَّتْهُمُ الْمَلائِكَةُ )فكيف يعملون و يحتالون حينئذ (يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبارَهُمْ ) تصوير لتوفيهم بما يخافون منه و يجبنون عن القتال له ذلِكَ إشارة إلى التوفي الموصوف (أَنْ لَنْ يُخْرِجَ اللَّهُ ) أن لن يبرز الله لرسوله و المؤمنين (أَضْغانَهُمْ أحقادهم وَ لَوْ نَشاءُ لَأَرَيْناكَهُمْ ) لعرفناكهم بدلائل تعرفهم بأعيانهم (فَلَعَرَفْتَهُمْ بِسِيماهُمْ )بعلاماتهم التي نسمهم بها و لَحْنِ الْقَوْلِ أسلوبه به و إمالته إلى جهة تعريض و تورية (وَ نَبْلُوَا أَخْبارَكُمْ ) ما يخبر به عن أعمالكم فيظهر حسنها و قبيحها أو أخبارهم عن إيمانهم و موالاتهم المؤمنين في صدقها و كذبها (يَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَيْرَكُمْ ) يقم مكانكم قوما آخرين( ثُمَّ لا يَكُونُوا أَمْثالَكُمْ ) في التولي و الزهد في الإيمان و هم الفرس أو الأنصار أو اليمن أو الملائكة.

وقال الطبرسي رحمه الله و روى أبو هريرة أن ناسا من أصحاب رسول الله ص قالوا يا رسول الله من هؤلاء الذين ذكر الله في كتابه و كان سلمان إلى جنب رسول الله ص فضرب يده على فخذ سلمان فقال هذا و قومه و الذي نفسي بيده لو كان الإيمان منوطا بالثريا لتناوله رجال من فارس.

و روى أبو بصير عن أبي جعفر (ع ) قال إن تتولوا يا معشر العرب يَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَيْرَكُمْ يعني الموالي .


ادامه دارد...

فرياد زينب
فرياد زينب

تعداد پستها : 91
تاريخ التسجيل : 2008-10-11

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

جنگ سفیانی با امام مهـــدی (ع) و رابطه آن با يمــانـــى Empty رد: جنگ سفیانی با امام مهـــدی (ع) و رابطه آن با يمــانـــى

پست من طرف فرياد زينب السبت 15 نوفمبر - 2:50


وقفه دوم در روايت : (وليس في الرايات راية أهدى من راية اليماني)

يمانى از علامات حتمى ميباشد كه بايد اتفاق بيفتد، كه در اين مورد روايتهاى بسيارى از ائمه اطهار (ع) نقل شده است، كه نه جايگزين ميشود ونه در ظهور أن تاخير ميافتد مثل سفيانى، يعنى در أنجا دو خط مقابل هم ميباشد كه وجود آنها از علامتهاى حتمى است، كه يكى از اين خطها متمثل به ظلم و جور و فساد است كه خط يمانى ميباشد و خط ديگرى متمثل به اصلاح و عدل و قسط ميباشد كه مربوط به يمانى است.
عن يزيد بن سعيد بن أبي عطاء عن كعب قال: على يدي اليماني يقتل قريشاً. الفتن لنعيم بن حماد .

و قريش مصطلحى است كه بر توجيهات مقابل گذاشته ميشود كه در بين خود حقد و بغض و حسد براى اهل البيت(ع) را در دل دارند و براى فريب دادند مردم محبت ائمه اطهار را بر چهره ميگذارند و بر خطهاى أنها حركت ميكنند ولى در اصل از منافين و مخالفين أنها هستند كه قريش أن زمان حال قريش ( فقهاى كوفه ) اين زمان ميباشد كه به قائم ( يمانى ) ميگويند كه ما پيرو أثار و خط پدرانمان هستيم (وَكَذَلِكَ مَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَذِيرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَى أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِمْ مُقْتَدُونَ) (الزخرف:23).

و طبق قرأن و ادله هاى كه براى ما متوفر شده است اين امكان را به ما داده است كه يك تصويرى معينى از حركت يمانى را تصور كنيم !!!
دليل تعتيم در روايتها بر شخصيت يمانى حداقل برميگردد بر سه امر اساسى وآنها:

1: تا اينكه صاحبش از دشمنانش در زمان ظهور در امان باشد، واگر شناختن ايشان آسان بود او را قبل از تكميل يارانش از بين ميبردند ولی آنها در آغاز به او اهميت نميدهند چونكه او را تكذيب ميكنند تا اينكه داراى قوت و قادر بر حمايت خودش باشد.

2: و براى اينكه ادعایى كه ايشان ميكند هر مدعى كاذب نكند و امر ايشان باعث تشويش مردم شود .
في كتاب الغيبه للشيخ النعماني ص 220: عن مالك الجهني قال قلت لأبي جعفر (ع ) إنا نصف صاحب الأمر بالصفة التي ليس بها احد من الناس, فقال لا والله لايكون ذلك أبدا حتى يكون هو الذي يحتج عليكم بذلك ويدعوكم اليه.

اين روايت بيان ميكند آن هم بطور واضح كه صاحب امر الهى آن كسى است كه بر مردم تحجيج ميكند از طريق آشنا كردن خود به مردم و مردم را براى امام (ع) دعوت ميكند و بر مردم احتجاجى نميكند مگر اينكه مردم او را تكذيب كنند.

و ممكن است بعضى از مردم اعتراض كنند كه اين رواين براى امام مهدى (ع) نقل شده است نه يمانى ؟

ميگوييم: عبارت صاحب امر ارتباط وسیعی با امام مهدى(ع) دارد و نيز با كسى كه خليفه و با ايشان قيام ميكند كه در هنگام بحث ثابت خواهيم كرد كه يمانى جانشين و خليفه امام مهدى (ع) ميباشد بلكى ايشان مهدى اول هستند از 12 مهديين كه همه آنها خلفا هستند بعد از امام مهدى (ع) و ايشان صاحب امر هستند چونكه به امر خدا قيام ميكند و توجيهات خود را مستقيما از امام مهدى (ع) ميگيرند و اهل البيت (ع) نميتوانند ما را امر بر پيرو يمانى كنند و از او سر پيچى نكنيم و گريز از او يعنى از اهل آتش بدون است زیرا ايشان صاحب پرچم الهى است و حجتى از حجتهاى خدا در زمين ميباشد كه آن را براى شماها واضح خواهيم كرد و در ابتدا كه ثابت كنيم يمانى يكى از خلفاء خداوند در زمين است به اين دو روايت دقت كنيد:
وما جاء في الفتن / نعيم بن حمّاد: 301، الحديث 1155 (على يدي ذلك الخليفة اليماني وفي ولايته تفتح رومية) .

روايت واضح است كه يمانى خليفه امام مهدى(ع) است و بدست خود ايشان روميه را در ولايتش فتح ميكند و اين اشاره واضحى است كه ايشان ولى از اولياء خداوند در زمين ميباشد .

ما أورده أبو صالح السليلي في كتاب الفتن من فتوح المهدي (ع)، عن حذيفة بن اليمان يقول: قال رسول الله صلى الله عليه وآله: ( إذا كان رأس الخمسين والثلاثمائة - وذكر كلمة - نادى مناد من السماء: ألا يا أيها الناس إن الله قد قطع مدة الجبارين والمنافقين وأتباع وولاكم الجابر خير أمة محمد ، إلحقوه بمكة فإنه المهدي ، واسمه أحمد بن عبد الله ).

وقال عمران بن الحصين: صف لنا يا رسول الله هذا الرجل وما حاله، فقال النبي صلى الله عليه وآله: ( إنه رجل من ولدي، كأنه من رجال بني إسرائيل، يخرج عند جهد من أمتي وبلاء، عربي اللون ابن أربعين سنة، كأن وجهه كوكب دري يملأ الأرض عدلا كما ملئت ظلما وجوراً، يملك عشرين سنة، وهو صاحب مدائن الكفر كلها قسطنطينية ورومية، يخرج إليه الأبدال من الشام وأشباههم، كأن قلوبهم زبر الحديد، رهبان بالليل، ليوث بالنهار ، وأهل اليمن حتى يأتونه فيبايعونه بين الركن والمقام، فيخرج من مكة متوجها إلى الشام، يفرح به أهل السماء والأرض والطير في الهواء والحيتان في البحر ) ( وفي هامش هذا الحديث وضع المحقق المصادر الآتية: المعجم الكبير - للطبراني - 10 : 134 / 10220 ، سنن الترمذي 4 : 505 / 2230 ، سنن أبي داود 4 : 106 - 107 / 4282 ، مسند أحمد 622 / 3563 و 710 / 4087 ، حلية الأولياء 5 : 75 ، كنز العمال
وفي الملاحم والفتن للسيد بن طاووس الحسني: ( (فيجتمعون وينظرون لمن يبايعونه فبيناهم كذلك إذا سمعوا صوتا ما قال إنس ولا جان بايعوا فلانا باسمه ليس من ذي ولا ذه ولكنه خليفة يماني ).

در اين روايت يك اشاره واضحى وجود دارد وآن عبارت ( ليس من ذي ولا ذه ) كه اشاره اى است به بلاد يمن چونكه آنها از كلمات ذى وذه استفاده ميكنند كه استدلال است به جاى استفاده از لام، و در روايت ميگويد كه يمانى از يمن نيست چونكه روايت ميگويد ( ليس من ذي ولا ذه )
3: ابتلاء و امتحان كردم مردم براى شناختن خبيث از طيب كه اي سنت خداوند است با تمام اصحاب دعوات الهى .

الابتلاء هو الامتحان الذي يمتحن به الله عباده قال تعالى (تَبَارَكَ الَّذِي بِيَدِهِ الْمُلْكُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ) (الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَهُوَ الْعَزِيزُ الْغَفُورُ)الملك:1-2) والتمحيص هو لتمييز الناس قال تعالى (لِيَمِيزَ اللَّهُ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَيَجْعَلَ الْخَبِيثَ بَعْضَهُ عَلَى بَعْضٍ فَيَرْكُمَهُ جَمِيعاً فَيَجْعَلَهُ فِي جَهَنَّمَ أُولَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ) (لأنفال:37) .
.
ورد عن الإمام الباقر (ع) : ( إن حديثكم هذا لتشمئز منه قلوب الرجال، فانبذوه إليهم نبذاً، فمن أقره به فزيدوه، ومن أنكر فذروه. إنه لابد أن تكون فتنة يسقط فيها كل بطانة و وليجة حتى يسقط من يشق الشعرة بشعرتين، حتى لايبقى إلا نحن وشيعتنا) (غيبة النعماني: 210).

و مقصود از شيعيان محمد وآل محمد در زمان ظهور آنها 313 نفر و ده هزار نفر هستند، و معروف است كه شيعيان در هر عصر هفتاد هزار نفر هستند. و فتنه كه اين عدد را باقى ميگذارد و آنها را با مدعيان تشيع تمييز ميدهد و دعوت بايد آن باشد كه خداوند متعال در عالم ذر از آنها (ع) گرفته اند:

فعن أبي عبدالله (ع) : ( أما لو كملت العدة الموصوفة ثلاثمائة وبضعة عشر كان الذي تريدون، ولكن شيعتنا من لا يعدو صوته سمعه... الى قوله، فقلت: فكيف أصنع بهذه الشيعة المختلفة، الذين يقولون إنهم يتشيعون؟ فقال: فيهم التمييز، وفيهم التمحيص، وفيهم التبديل) غيبة النعماني: 211
فهؤلاء الذين يدعون إنهم شيعة يقع فيهم التمحيص حتى لا يبقى منهم إلا الأندر فالأندر كما ورد عن أبي الحسن الرضا (ع) : ( والله لا يكون ما تمدون إليه أعينكم، حتى تمحصوا، وتميزوا، وحتى لايبقى منكم إلا الأندر فالأندر) (غیبة النعماني: 190).


ميگوييم به بعضيها متوهم ميشوند و ميبينند كه تمحيص امرى است كه بر شيعيان از آغاز غيبه كبرى تا زمان ظهور ادامه خواهد داشت، و اين صحيح است همانطور كه شيخ نعمانى گفتند كه غالبيت عظمى سقوط نكرده اند و خروج آنها از نظام امامت، بكلى اين امر باعث ازدياد متشيعين ميشود، و طبق آن تمحيص بايد مثل گفته امام رضا (ع) اتفاقى فريدى باشد ( دعوت الهى ) كه مردم در آن امتحان ميشوند، و همانطور كه آنها (ع) فرمودند: اسلام غريب آغاز شد و غريب بر ميگردد همانطور كه در زمان رسول الله(ص) آغاز شد ،يعنى افراد كمى پيروان آنها (ع) خواهند بود و ميدانم كه اين حرف من خيلى ها قلبهايشان از آن اشمئزاز پيدا خواهد كرد ولى حيله كجاست كه روايتهاى فراوانى در آن عدد انصار را ده هزار نفر ذكر كرده اند در صورتى كه تعداد شيعيان امرزو مليانها نفر هستند !!!

چرا او را يمانى نامیدند؟ آيا او از يمن است؟ محور حركت او از كجاست؟
يقول الشيخ السند يوصف خروج اليماني من اليمن: ( كما إن هناك علامة أخرى تشير إليها الرواية وهي كون خروجه من بلاد اليمن، وهو وجه تسميته باليماني) فقه علائم الظهور: 28.

ويقول الشيخ الكوراني: ( أما في منطقة الخليج فمن الطبيعي أن يكون لليمانيين الدور الأساسي فيها مضافاً الى الحجاز، وإن لم تذكر ذلك الروايات) عصر الظهور: 113.

از اين دو حديث از احاديث ديگه مشخص ميشود كه دليل نصب آنها به يمانى از کشور يمن بر دو امراست، اول از لحاظ لغت، نسب ايشان به بلاد يمن بر ميگردد، و دوم از لحاظ روایتى است كه در روايتها ذكر شده ظهور شخصى از يمن در دوران نزديك به ظهور .


ادامه دارد...


فرياد زينب
فرياد زينب

تعداد پستها : 91
تاريخ التسجيل : 2008-10-11

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

جنگ سفیانی با امام مهـــدی (ع) و رابطه آن با يمــانـــى Empty رد: جنگ سفیانی با امام مهـــدی (ع) و رابطه آن با يمــانـــى

پست من طرف فرياد زينب السبت 15 نوفمبر - 3:04


از لحاظ امر اول: لفظ يمانى ممكن است به يمن برگردد و ممكن است به معناى (بركت) باشد، و همچنین ممكن است به معناى يمين باشد، واگر بگوييم كه نسبش از يمن است شرط نيست كه بايد از آنجا باشد. وهمانطور كه معروف است و كسى آن را انكار نميكند چونكه بيشتر اشخاص نسبشان به منطقه اى مربوط ميشود و محل اقامت آنها جاى ديگرى است، مثل: صهيب الرومى و بلال حبشى، كه هر دوى آنها تمام عمر خود را در بلاد عرب سپرى كردند، و همانطور سيد خوئى كه نسبشان به بلاد خوء برميگردد و بسيارى از افراد ديگر و همانطور كه در معاجم بلدان منصوص ميباشد كه مكه از تهامه است و تهامه از يمن.

وقد ورد عن رسول الله (ص) : ( وإن الإيمان يماني، والحكمة يمانية )

أقول إن مكة هي موطن أهل البيت (ع) فهم جميعا يمانيون، وقد ورد عن ابن حماد: ( ما المهدي إلا من قريش، وما الخلافة إلا فيهم، غير أن له أصلاً ونسباً في اليمن) (المعجم الموضوعي: 616.

اما امر دوم : روايتهاى نقل شده است كه باعث ايجاد شبهه براى افراد پيش مياورد به اين روايتها دقت كنيد:

فقد روى الطوسي في الغيبة عن محمد بن مسلم: ( يخرج قبل السفياني مصري ويماني ) (المعجم الموضوعي: 620).

وعن عبيد بن زرارة قال: ( ذكر عند أبي عبدالله السفياني فقال: أنى يخرج ذلك ولما يخرج كاسر عينيه في صنعاء) (غيبة النعماني: 277).

وعن أبي جعفر (ع) : (... وخروج السفياني من الشام واليماني من اليمن) (كمال الدين / الشيخ الصدوق: 331)

وفي بحار الأنوار، عن سطيح الكاهن: (... ثم يخرج ملك من صنعاء اليمن، أبيض كالقطن، إسمه حسين أو حسن) (بحار الأنوار / ج51162-

و هر كسى به اين روايتها دقت كند به اين نتيجه ميرسد كه شخصيت يمانى متعدد است، يعنى بيش از يك شخص بر آن لقب يمانى گذاشته ميشود، و در مقدمه فهميديم كه خروج يمانى و سفيانى در يك روز و يك ماه و يك سال اتفاق خواهد افتاد در صورتى كه در روايت ذكر شده در غيبه طوسى كه مصرى ويمانى بر سفيانى تقدم پيدا ميكند و اين امر دلالت ميكند كه یمانى مذكور در آن شخص ديگرى غير از يمانى موعود است و همان امر در مورد روايت وارده از عبيد بن زراره كه تاكيد ميكند كه قبل از خروج سفيانى شخصى از صنعاء خروج ميكند . و شيخ كورانى بر اين امر به اين صورت استدلال ميكند كه:

(ويحتمل أن يكون هذا الذي يظهر قبل السفياني يمانياً ممهداً لليماني الموعود) عصر الظهور: 115 .
و الان اگر بيشتر از يك يمانى باشد، پس كدام يك از آنها طبق اين روايت ميباشند (وخرج السفياني من الشام واليماني من اليمن)

زیرا اشاره به يمن منظور اين نيست كه بايد او از یمن خروج كند، همانطور كه رسول الله (ص) ذكر شده است كه:

(... وسيخرج من هذا – أي علي (ع) – فتى يملأ الأرض قسطاً وعدلاً فإذا رأيتم ذلك فعليكم بالفتى اليمني، فإنه يُقبل من المشرق، وهو صاحب راية المهدي) (المهدي المنتظر الموعود / ب4: 107)

زیرا روايت ميگويد كه شخص يمنى از مشرق ميايد، و معروف اين است كه حركت يمانى هدفش رسیدن به كوفه است، كه ذكر شده است:
(اليماني والسفياني يستبقان الى الكوفة كفرسي رهان).

واما روايتى كه در آن اسم يمانى (حسن و حسين) ذكر شده است، كافى است براى رد آن بگويم كه از اهل البيت (ع) نقل نشده است وليكن از شخصى بنام كاهن (سطيح كاهن) كه قبل از بعثت رسول الله (ص) هلاك شد، و ترديد او در اسمها دليل بر اختلاط اوست و جاى تعجب اينجاست كه فقهاء آخر زمان كه كلمات را از وضح خودشان تحريف ميكنند در كتابهاى خود ذكر ميكنند كه اسم يمانى (حسن و حسين) است واين اسم از اهل البيت (ع) نقل شده است تا اينكه مردم را فريب دهند و آنها را از جهت حقيقىشان كه قائم يمانى (ع) است دور كنند.

و حتى اگر در آنجا روايتى بود كه ذكر ميكرد كه يمانى از يمن است وآن اشاره به اصلش ميباشد، چونكه ائمه (ع) براى حفاظت از نهضت قائم (ع) و عدم كشف ايشان به دشمنان و بستن راه براى مدعيان در روايت بدين صورت ذكر كردند. برعكس حركت سفيانى كه در امر او كاملا توضيح دادند تا اينكه شيعيان از فتن او در امان باشند.

فعن الباقر (ع):( ...إذا حدثناكم الحديث فجاء على ما حدثناكم به فقولوا: صدق الله، وإذا حدثناكم الحديث فجاء على خلاف ما حدثناكم به فقولوا : صدق الله، تؤجروا مرتين) الكافي ج1: 416.

اگر يمانى از يمن باشد همانطور كه دو شيخ ياد كردند (السند و كورانى) باشد جواب انها به اين سؤالات چگونه خواهد بود :
اگر يمانى با دعوت بر ميخيزد همانطور كه ثابت شد ، چرا كسى از اهل يمن از ايشان پيروى و تبعيت نميكنند ، اگر ايشان از اهل يمن باشند همانطور كه ادعا ميكنيد ؟
بلى از اهل يمن كسى از ايشان پيروى نميكند چونكه آغاز دعوتشان از آنجا شروع نميشود.

فعن جابر الجعفي قال: قال أبو جعفر (ع) : (يبايع القائم بين الركن والمقام ثلاثمائة ونيف عدة أهل بدر؛ فيهم النجباء من أهل مصر، والأبدال من أهل الشام، والأخيار من أهل العراق فيقيم ما شاء الله أن يقيم) (المعجم الموضوعي / الكوراني: 349).
ايا در بين اين مبايعين كسى از يمن ميباشد ؟

نميدانم آيا شيخ كورانى درك ميكردند در چه مازقى خود را انداخته اند ؟ وآيا درك ميكردند كه حقيقت حركت يمانى درعراق آغاز خواهد شد ؟ و بعد از اينكه روايتها او را رسوا كردند كه معسكر خود را از يمن به عراق انتقال دادند ؟ و جاى تعحب بيشتر ميشود وقتى كه كورانى و غير او خروج يمانى را در چهار ماه قبل از ظهور تعيين ميكنند ؟

و ميخواهم بگويم كه جمله اى از روايتها دلالت بر اين امر ميكند كه يك يمانى از يمن خروج ميكند كه از خط اهل البيت (ع) منحرف است طبق اين روايت :

فعن أبي جعفر (ع):(... ثم يسير إليهم منصور اليماني من صنعاء بجنوده، وله فورة شديدة يستقبل الناس قتل الجاهلية، فيلتقي هو والأخوص، وراياتهم صفر، وثيابهم ملونة، فيكون بينهما قتال شديد، ثم يظهر الأخوص السفياني عليه) (شرح إحقاق الحق / ج29: 515).

و قولشان (يستقبل الناس قتل الجاهلية) دلالت بر ان است كه يمانى صنعاء بدون هيج دين وايمانى در خون مردم غوطه ور ميشود .

و شيخ حيدر زيادى (فرج الله عنه) يكى از انصار ميباشد و در حل حاضر در يكى از زندانهاى بنى عباس به سر ميبرند در كتابش بنام يمانى حجت الله ( شرح احقاق حق ) كه يكى از اصدرات انصار ميباشد نقل كرده اند كه : (ويخرج القحطاني من بلاد اليمن، قال كعب الأحبار: وبينما هؤلاء الثلاثة قد تغلبوا على مواضعهم بالظلم، وإذ قد خرج السفياني من دمشق)

و يمانى يمن ، يا قحطانى بر حسب اين روايت به ظلم متوسل ميشود تا اينكه به اهدافش برسد .


ادامه دارد ...
فرياد زينب
فرياد زينب

تعداد پستها : 91
تاريخ التسجيل : 2008-10-11

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

جنگ سفیانی با امام مهـــدی (ع) و رابطه آن با يمــانـــى Empty رد: جنگ سفیانی با امام مهـــدی (ع) و رابطه آن با يمــانـــى

پست من طرف فرياد زينب السبت 15 نوفمبر - 3:28


يكى از اشخاص از سيد احمد الحسن در مورد شخصيت يمانى سؤال كردند و جواب ايشان به آنها بدين صورت بود:

يجب أولاً :- معرفة إن مكة من تهامة ، وتهامة من اليمن . فمحمد وال محمد (ص) (كلهم يمانية) . فمحمد (ص) (يماني) ، وعلي (ع) (يماني) والإمام المهدي (ع) (يماني) ، والمهديون الإثنا عشر (يمانية) ، والمهدي الأول (يماني) ، وهذا ما كان يعرفه العلماء العاملين الأوائل (رحمهم الله) (فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيّاً) (مريم:59) ، وقد سمى العلامة المجلسي (رحمه الله) في البحار كلام أهل البيت (ع) (بالحكمة اليمانية) ، بل ورد هذا عن رسول الله (ص ) ، كما وسمى عبد المطلب (ع) البيت الحرام بالكعبة اليمانية .

بايد اولا: بدانيم كه مكه از تهامه است و تهامه از يمن، پس محمد وال محمد (ص) همه آنها يمانى هستند، پس محمد (ص) يمانى است و على (ع) يمانى است و امام مهدى (ع) يمانى است و نيز مهديين (ع) يمانى هستند و نيز مهدى اول (ع) نيز يمانى است، و اين امر را علماء عاملين اوائل ميدانستند (ره) (فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيّاً) (مريم:59)، و علامه مجلسى در كتاب بحار الانوار نقل از كلام اهل البيت (ع) ميگويد (حكمه يمانى) بلكه اين امر نيز از رسول الله (ص) نيز ميباشد و همچنین عبدالمطلب (ع) بين الحرام را كعبه يمانى نام دادند .

اما نسبت به حدوده شخصيت يمانى :

در روايتى از امام باقر (ع) نقل شده است كه:( وليس في الرايات راية أهدى من راية اليماني، هي راية هدى، لأنه يدعو إلى صاحبكم ، فإذا خرج اليماني حرم بيع السلاح على الناس وكل مسلم ، وإذا خرج اليماني فانهض إليه فإن رايته راية هدى، ولا يحل لمسلم أن يلتوي عليه، فمن فعل ذلك فهو من أهل النار، لأنه يدعو إلى الحق وإلى طريق مستقيم) و در آن:

اولا: (لا يحل لمسلم أن يلتوي عليه فمن فعل ذلك فهو من أهل النار) و اين يعنى كه يمانى : (صاحب ولايت الهى است ) ، واگر شخص حجتى بر مردم نباشد، چگونه اعتراض و سر پيجى از ايشان مردم را وارد جهنم ميكند حتى اگر نماز بخوانند و روزه بگيرند؟ الا اينكه از خلفاء زمين باشد ، و آنها اصحاب ولايت الهى ميباشند از انبياء و مرسلين و ائمه والمهديين .

ثانيا : (أنه يدعو إلى الحق وإلى طريق مستقيم) و دعوت به حق ، و راه مستقيم ، يا صراط مستقيم بمعناى اين است كه ( اين شخص اشتباه نميكند تا اينكه مردم وارد باطل شوند يا اينكه آنها را از حق خارج كند و اين امر به اين معناست كه ايشان ( معصوم منصوص العصمه ميباشند ) ، وبا اين امر ميتوان شخصيت يمانى را مشخص كرد ، اما افتراض معناى ديگر بر اين كلام (يدعو إلى الحق وإلى طريق مستقيم) نقل ائمه (ع) را بى فائده ميكند ، كه نه قيد و حدى براى شخصيت يمانى باقى ميماند ( حاشا لله ).
و نتيجه ازنقاط اولا و ثانيا :
يمانى ( حجتى از حجتهاى خداوند متعال بر زمين ميباشد كه معصوم منصوص العصمه ) ميباشد، و با روايتهاى متواتر و نصوص قطعى ثابت شد كه كه حجتهاى بعد از رسول الله (ص) ائمه اثنى عشر و بعد از آنها مهديين اثنى عشر ميباشند، و بغير از آنها حجتى از خداوند بر زمين نميباشد، و با آنها تمام النعمه و كمال الدين و ختم رسالات اسمانى است. كه از آنها (ع) يازده امام كذشتند، و باقى مانده است وامام مهدى (ع) و اثنى عشر مهدى (ع) ويمانى دعوت ميكند مردم را به امام مهدى(ع) پس بايد يمانى همان مهدى اول باشد، چونكه يازده مهديين از نسل ايشان ميباشند: (ذُرِّيَّةً بَعْضُهَا مِنْ بَعْضٍ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ) (آل عمران:34) كه در زمان ظهور امام مهدى (ع) دير ظهور ميكنند بلكه آنها در دولت عدل الهى خواهند بود، و همانطور كه ثابت كرديم اولين مهديين ( در زمان ظهور حضرت مهدى (ع) وجود دارد، واو از اولين مؤمنان به امام (ع) ميباشد در ابتداى ظهور و حركت ايشان (ع) براى اماده كردن قاعده براى قيام ايشان (ع). همانطور كه در وصيت رسول الله (ص) در شب وفاتشان نقل شده است .

مهدى اول در روايتهاى اهل البيت (ع) اسم و صفات و مسكن ايشان را اهل البيت (ع) براى ما نقل كردند كه اسمش احمد و كنيه اش عبدالله (اسرائيل) كه مردم او را اسرائيلى صدا ميزنند بر خلاف ميلشان .

وقال رسول الله (ص) ( أسمي أحمد وأنا عبد الله أسمي إسرائيل فما أمره فقد أمرني وما عناه فقد عناني)

ومهدى اول اولين 313 نفر ميباشد، واز بصره است و در گونه راستش اثرى وجود دارد و در سرش حزاز ميباشد و جسمش مانند جسم حضرت موسىبن عمران (ع) است و در كمرش ختم نبوت است و وصيت رسول الله (ص) را بهمراه دارد، و ايشان از اعلمترين خلق ميباشد بعد از ائمه (ع) به تورات و انجيل و قرآن و هنگامى كه ظاهر ميشود جوانمرد است .

قال رسول الله (ص) ( … ثم ذكر شابا فقال إذا رأيتموه فبايعوه فانه خليفة المهدي ) بشارة الإسلام ص 30

(عن أبي عبد الله (ع) عن آبائه عن أمير المؤمنين (ع) قال : قال رسول الله (ص) ( في الليلة التي كانت فيها وفاته لعلي (ع) يا أبا الحسن احضر صحيفة ودواة فأملى رسول الله (ص) وصيته حتى انتهى إلى هذا الموضع فقال يا علي انه سيكون بعدي اثنا عشر إماما ومن بعدهم اثنا عشر مهدياً فأنت يا علي أول الإثني عشر إمام ،وساق الحديث إلى آن قال وليسلمها الحسن (ع)إلى ابنه م ح م د المستحفظ من آل محمد (ص) فذلك اثنا عشر إماما ثم يكون من بعده اثنا عشر مهديا فإذا حضرته الوفاة فليسلمها إلى ابنه أول المهديين له ثلاثة أسامي اسم كاسمي واسم أبي وهو عبد الله و احمد والاسم الثالث المهدي وهو أول المؤمنين . غيبة الشيخ الطوسي : ص150 ، وفي بحار الأنوار جـ36 ص260، والبحار : جـ53 ص148 ، مختصر بصائر الدرجات- للحلي ص39 . مكاتيب الرسول : للميانجي ج2 : ص96.

عن حذيفة قال : سمعت رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم وذكر المهدي فقال : إنه يبايع بين الركن والمقام ، اسمه أحمد و عبد الله والمهدي ، فهذه أسماؤه ثلاثتها) الغيبة- الشيخ الطوسي ص454.

وعن الصادق (ع) انه قال (إن منا بعد القائم اثنا عشر مهديا من ولد الحسين (ع) بحار الأنوار ج 53 ص148 البرهان ج3 ص310 الغيبة للطوسي ص385 ).

وعن الصادق (ع) قال (إن منا بعد القائم أحد عشر مهدياً من ولد الحسين (ع) بحار الأنوار جـ 53 ص 145 ، ومختصر بصائر الرجات ص 49. وفي هذه الرواية القائم هو المهدي الأول وليس الإمام المهدي (ع) لان الإمام (ع) بعده إثنى عشر مهدياً.

وقال الباقر (ع) في وصف المهدي الأول: ( … ذاك المشرب حمرة ، الغائر العينين المشرف الحاجبين العريض ما بين المنكبين برأسه حزاز و بوجهه أثر رحم الله موسى) الغيبة للنعماني ص215.(والحزاز ما يكون في الشعر مثل النخالة) بحارالأنوار ج 51 ص 40 .

وعن أمير المؤمنين (ع) في خبر طويل: ( … فقال (ع) ألا وان أولهم من البصرة وأخرهم من الأبدال … ) بشارة الإسلام ص 148.

وعن الصادق (ع) في خبر طويل سمى به أصحاب القائم (ع): ( … ومن البصرة … احمد …) بشارة الإسلام ص 181

وعن الإمام الباقر (ع) انه قال : ( للقائم اسمان اسم يخفى واسم يعلن فأما الذي يخفى فأحمد وأما الذي يعلن فمحمد ).

وعن الباقر (ع): (إن لله تعالى كنزا بالطالقان ليس بذهب ولا فضة، اثنا عشر ألفا بخراسان شعارهم : ( أحمد أحمد ) يقودهم شاب من بني هاشم على بغلة شهباء ، عليه عصابة حمراء ، كأني أنظر إليه عابر الفرات. فإذا سمعتم بذلك فسارعوا إليه ولو حبوا على الثلج )، واحمد هو اسم المهدي الأول ، وفي كتاب الملاحم والفتن: ( قال أمير الغضب ليس من ذي ولا ذهو لكنهم يسمعون صوتا ما قاله إنس ولا جان بايعوا فلانا باسمه ليس من ذي ولا ذهو ولكنه خليفة يماني ) وفي الملاحم والفتن للسيد بن طاووس الحسني: (فيجتمعون وينظرون لمن يبايعونه فبيناهم كذلك إذا سمعوا صوتا ما قال إنس ولا جان بايعوا فلانا باسمه ليس من ذي ولا ذه ولكنه خليفة يماني)

ادامه دارد...


فرياد زينب
فرياد زينب

تعداد پستها : 91
تاريخ التسجيل : 2008-10-11

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

جنگ سفیانی با امام مهـــدی (ع) و رابطه آن با يمــانـــى Empty رد: جنگ سفیانی با امام مهـــدی (ع) و رابطه آن با يمــانـــى

پست من طرف فرياد زينب السبت 15 نوفمبر - 4:14


شيخ على كورانى در كتاب معجم احاديث امام مهدى (ع) ميگويد: ما المهدي إلا من قريش ، وما الخلافة إلا فيهم غير أن له أصلا ونسبا في اليمن
و با اينكه مهدى اول از ذريه امام مهدى (ع) ميباشد پس بايد مقطوع نسب باشد چونكه ذريه امام مهدى (ع) مجهول است ، و اين صفات از صفات يمانى منصور ميباشد و صفات مهدى اول چونكه آنها يك شخص هستند همانطور كه قبلا اين مطلب را ثابت كرديم .

يمانى از ممهدين ميباشد در زمان ظهور مقدس امام مهدى (ع) و اولين 313 نفر هستند كه پرچم را به دست امام مهدى (ع) ميدهند، و نيز مهدى اول در زمان ظهور مقدس وجود دارد چونكه ايشان از اولين مؤمنان به امام مهدى (ع) ميباشد، پس بايد يكى از انها حجتى بر دیگرى باشد و همانطور كه ائمه و مهديين حجتهاى خداوند هستند بر تمام خلق بس مهدى اول حجتى است بر يمانى اگرهردوى آنها يك شخص نبودند كه در اين صورت مهدى اول قائد ثوره تمهيد است و با اين كار نقش يمانى ثانوى ميشود يعنى كمك يار قائد ميشود كه اين مطلب اشتباه است،زیرا يمانى ممهد رئيسى و قائد حركت ظهور مقدس ميباشد، پس از حتميات است كه يمانى همان مهدى اول باشد و مهدى اول همان يمانى، وبا اين كار يمانى
(اسمه احمد ومن البصرة وفي خده الأيمن اثر وفي بداية ظهوره يكون شاباً وفي رأسه حزاز واعلم الناس بالقران وبالتوراة والإنجيل بعد الأئمة ومقطوع النسب ويلقب بالمهدي وهو إمام مفترض الطاعة من الله ولا يحل لمسلم أن يلتوي عليه فمن فعل ذلك فهو من أهل النار ويدعو إلى الحق وإلى طريق مستقيم ويدعو إلى الإمام المهدي (ع) و …و…

السيد احمد الحسن (ع) فرمودند : باقى است كه بدانيد كه تمام بيروان يمانى از 313 نفر كه اصحاب امام (ع) ميباشند يمانى هستند باعتبار انتساب انها به قائدشان يمانى مثل يمانى صنعاء و يمانى عراق

و اگر به اين روايت درست دقت كنيد به يك مطلب مهمى خواهيد رسيد :

عن الباقر (ع): (إن لله تعالى كنزا بالطالقان ليس بذهب ولا فضة، اثنا عشر ألفا بخراسان شعارهم: ( أحمد أحمد ) يقودهم شاب من بني هاشم على بغلة شهباء ، عليه عصابة حمراء، كأني أنظر إليه عابر الفرات. فإذا سمعتم بذلك فسارعوا إليه ولو حبوا على الثلج )، واحمد هو اسم المهدي الأول . منتخب الأنوار المضيئة ص 343.

گرفتن اسم احمد بعنوان شعارشان دلالت برمنزلت خاص ايشان دارد، و قول آنها كه (يقودهم شاب من بني هاشم) اشاره بر ان است كه (احمد) همانى است كه در وصيت رسول الله (ص) ذكر شده است ،

الإمام الباقر (ع):(كل راية ترفع قبل القائم فصاحبها طاغوت) غيبة النعماني: 115.

عن الإمام الباقر (ع) (… وإياك وشذاذ من آل محمد عليهم السلام فان لآل محمد وعلي راية ولغيرهم رايات فالزم الأرض ولا تتبع منهم رجلا أبدا حتى ترى رجلا من ولد الحسين، معه عهد نبي الله ورايته وسلاحه، فان عهد نبي الله صار عند علي بن الحسين ثم صار عند محمد بن علي، ويفعل الله ما يشاء. فالزم هؤلاء أبدا، وإياك ومن ذكرت لك ، فإذا خرج رجل منهم معه ثلاث مائة وبضعة عشر رجلا، ومعه راية رسول الله صلى الله عليه وآله عامدا إلى المدينة …) بحار الأنوار ج 52 ص 223.

عن أبي الحسن (ع) قال: (كأني برايات من مصر مقبلات خضر مصبغات، حتى تأتي الشامات فتهدى إلى ابن صاحب الوصيات)
الإرشاد - الشيخ المفيد ج2 ص 376.

وفي الرواية ثلاث مواريث، العهد والراية والسلاح :-

أ‌- فأما عهد رسول الله (ص):
فهي وصية رسول الله (ص) التي جاء بها اسم ابن المهدي (احمد) وهو ابن صاحب الوصيات وصاحب الوصيات هو الامام المهدي (ع) .

ب‌- وأما راية رسول الله (ص):
فهي البيعة لله، أي البيعة لمن نصبه الله (صاحب العهد)، وهو عكس مفهوم الديمقراطية والانتخابات وإقرار تنصيب الناس وكما يقره السنة حيث قالوا أن الأمر شورى، واقره مؤخراً جميع علماء الشيعة واتبعهم الناس دون تدبر فأضلوا الناس عن مذهب اهل البيت (ع).

ت‌- وأما سلاح رسول الله (ص):
فهو القرآن ، أي العلم به ومعرفته ، فالذي يحمل سلاح رسول الله لابد أن يعرف محكمة من متشابهه وناسخه من منسوخه . فلا يحمل ويعرف ما في القرآن إلا أهل بيت النبوة لانهم عدل القرآن وهما الثقلان و لايفترقان هم (ع) والقرآن حتى يردا على رسول الله (ص) الحوض كما في الحديث عنه (ص) .

سائلين المولى تعالى أن يثبّت أقدامنا، ويجعلنا ممن يلتحقون بركب اليماني أحمد .
في الحلقة الخامسة والاخيرة سنتحدث عن علاقة السفياني بالخرساني وماذا بعد السفياني
در اخرين حلقه مبحث ما كه حلقه بنجم ميباشد در مورد رابطه سفيانى با خراسانى را بحث خواهيم كرد .


و من الله التوفیق
یا قائم آل محمد (ع)

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ولايتي لإبن المهدي تكفيني
عند مماتي وتغسيلي وتكفيني
وطينتي جبلت من قبل تكويني
بحب أحمد فكيف النار تكويني


فرياد زينب
فرياد زينب

تعداد پستها : 91
تاريخ التسجيل : 2008-10-11

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

بازگشت به بالاي صفحه

- مواضيع مماثلة

 
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد